morass

/məˈræs//məˈræs/

معنی: مرداب، باتلاق، لجن زار
معانی دیگر: (مجازی) وضع بسیار دشوار، گیرودار، منجلاب

جمله های نمونه

1. he needs to be helped out of the spiritual morass in which he has been wallowing
بایستی او را از آن منجلاب روحی که در آن دست و پا می زند رهانید.

2. The morass of rules and regulations is delaying the start of the project.
[ترجمه گوگل]باتلاق قوانین و مقررات شروع پروژه را به تاخیر می اندازد
[ترجمه ترگمان]مسیر قوانین و مقررات، آغاز این پروژه را به تاخیر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were stuck in a morass of paperwork.
[ترجمه گوگل]آنها در انبوهی از اسناد گیر کرده بودند
[ترجمه ترگمان]اونا تو یه مرداب پر از کاغذ بازی گیر کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I tried to drag myself out of the morass of despair.
[ترجمه گوگل]سعی کردم خودم را از لابه لای ناامیدی بیرون بکشم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم خودم را از مرداب ناامیدی بیرون بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We got bogged down in a morass of detail and bureaucratic red tape.
[ترجمه گوگل]ما در انبوهی از جزئیات و تشریفات اداری بروکراتیک گرفتار شدیم
[ترجمه ترگمان]ما توی یک باتلاق پر از جزئیات و نوار bureaucratic گیر افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The morass in Washington has gained even greater attention as bond investors have little economic news on which to focus.
[ترجمه گوگل]باتلاق در واشنگتن توجه بیشتری را به خود جلب کرده است زیرا سرمایه گذاران اوراق قرضه اخبار اقتصادی کمی دارند که روی آن تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]این باتلاق در واشنگتن حتی توجه بیشتری به خود جلب کرده است چون سرمایه گذاران اخبار اقتصادی کمی در مورد آن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And so I am pasted to this leaning morass, observing the simplest of equations.
[ترجمه گوگل]و بنابراین من با رعایت ساده ترین معادلات به این باتلاق متمایل چسبیده ام
[ترجمه ترگمان]بنابراین من با مشاهده ساده ترین معادله به این باتلاق تکیه زده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The legal system flounders in its own morass of indefensible defendants, incoherent witnesses, and injudicious jurists.
[ترجمه گوگل]نظام حقوقی در باتلاق متهمان غیرقابل دفاع، شاهدان نامنسجم و حقوق دانان ظالم غرق می شود
[ترجمه ترگمان]نظام حقوقی در باتلاقی از متهمان غیرقابل دفاع، گواهان incoherent، و حقوقدانان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After completing the Black Morass encounter, all the additional mobs zone will no longer all aggro.
[ترجمه گوگل]پس از تکمیل برخورد Black Morass، همه مناطق اضافی اوباش دیگر تماماً آگرو نیستند
[ترجمه ترگمان]پس از اتمام برخورد morass سیاه، تمام مناطق آزاد دیگر تمام مناطق تحت فشار قرار نخواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Human Performance Enhancement: ü berhumans or Ethical Morass?
[ترجمه گوگل]افزایش عملکرد انسانی: ü berhumans یا اخلاقی Morass؟
[ترجمه ترگمان]ارتقا عملکرد انسان: u berhumans یا اصول اخلاقی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But in the morass of all this minutiae, we seem to be missing the point.
[ترجمه گوگل]اما در لابه لای این همه ریزه کاری، به نظر می رسد که ما نکته را از دست داده ایم
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد که در میان این نکات جزئی دیگر نکته را گم کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We're trying to drag the country out of its economic morass.
[ترجمه گوگل]ما تلاش می کنیم کشور را از باتلاق اقتصادی بیرون بکشیم
[ترجمه ترگمان]ما می کوشیم تا کشور را از ریشه اقتصادی اش بیرون بکشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But he had been there - he had watched some one he loved being drawn deeper and deeper into the morass.
[ترجمه گوگل]اما او آنجا بود - او تماشا کرده بود که کسی که دوست داشت هر چه بیشتر به باتلاق کشیده می شد
[ترجمه ترگمان]اما او آنجا بود - کسی را که دوست داشت عمیق تر و عمیق تر در باتلاق فرورفته باشد تماشا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Caroline realised that she was floundering in such a morass of conflicting emotions that she hardly knew what to resent most.
[ترجمه گوگل]کارولین متوجه شد که در آن انبوهی از احساسات متناقض غوطه ور شده است که به سختی می‌دانست از چه چیزی بیشتر دلخور باشد
[ترجمه ترگمان]از آن گذشته، کارولین فهمید که او در این باتلاق احساسات ضد و نقیض خود دست و پا می زند که به زحمت می دانست چه چیز از آن بدش خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرداب (اسم)
backwater, marsh, swamp, lagoon, fen, morass, quagmire, mere, laguna, swampland

باتلاق (اسم)
marsh, swamp, morass, bog, quagmire, mire, slough, quag, slop, swampland

لجن زار (اسم)
ooze, marsh, morass, bog, slough

تخصصی

[زمین شناسی] باطلاق، مرداب،لجن زار
[آب و خاک] باتلاق

انگلیسی به انگلیسی

• marsh or bog; complicated situation
you use morass to refer to something that it is extremely complicated and confused.

پیشنهاد کاربران

something that is extremely complicated and difficult to deal with and makes any progress almost impossible
چیزی که بسیار پیچیده و دشوار است و هر گونه پیشرفتی را تقریبا غیرممکن می کند.
They noted Xi’s bold assertion of personal authority, and judged that he had the vision needed to lift China out of the morass of inefficiency and nepotism overseen by his predecessors
...
[مشاهده متن کامل]

The morass of rules and regulations is delaying the start of the project
Fourteen years ago, the understandings forged between the powers of the West and the developing world at the G - 20 helped lift the global economy out of the morass of an epic financial crisis

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/morass?q=morass
Heat هم معنی میده. به معنای مخمصه
۱ - معضل
- مخمصه
- گرفتاری
- شرایط بغرنج و نامساعد
- تنگنا
- دردسر؟؟
A trying, tough, unpleasant situation
• The party slid into a morass of political corruption
۲ - مرداب، منجلاب
Mire, bog, quagmire, swamp

بپرس