morally

/ˈmɔːrəli//ˈmɒrəli/

اخلاقا

جمله های نمونه

1. morally bankrupt
از نظر اخلاقی مردود (ورشکسته)

2. taking advantage of his simplicity is morally reprehensible
سو استفاده از سادگی او از نظر اخلاقی نکوهیده است.

3. Can her actions be morally justified?
[ترجمه گوگل]آیا اعمال او از نظر اخلاقی قابل توجیه است؟
[ترجمه ترگمان]آیا اعمال او از نظر اخلاقی موجه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She described the new policy as "morally indefensible".
[ترجمه گوگل]او سیاست جدید را «از نظر اخلاقی غیرقابل دفاع» توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او سیاست جدید را \"غیرقابل دفاع\" توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What you did wasn't illegal, but it was morally wrong .
[ترجمه گوگل]کاری که شما انجام دادید غیرقانونی نبود، اما از نظر اخلاقی اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]کاری که تو کردی غیر قانونی بود، اما از نظر اخلاقی هم اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her reasons for acting are morally defensible.
[ترجمه گوگل]دلایل او برای بازیگری از نظر اخلاقی قابل دفاع است
[ترجمه ترگمان]دلایل او برای عمل کردن از نظر اخلاقی قابل دفاع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am morally certain that he is incapable of deliberately harming anyone.
[ترجمه گوگل]من از نظر اخلاقی مطمئن هستم که او قادر نیست عمداً به کسی آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]من از لحاظ اخلاقی مطمئن هستم که او قادر به آسیب رساندن به کسی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Art is not there to improve you morally.
[ترجمه گوگل]هنر برای بهبود اخلاقی شما وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هنر آنجا نیست که تو را از نظر اخلاقی بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What he did was morally wrong.
[ترجمه گوگل]کاری که او کرد از نظر اخلاقی اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]کاری که اون کرده از نظر اخلاقی اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She thinks she's morally superior to the rest of us.
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که از نظر اخلاقی از بقیه ما برتر است
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند از لحاظ اخلاقی از بقیه ما برتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Constitution is not morally neutral but is based on certain central values.
[ترجمه گوگل]قانون اساسی از نظر اخلاقی خنثی نیست، بلکه مبتنی بر ارزش های مرکزی خاصی است
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی از نظر اخلاقی خنثی نیست بلکه براساس ارزش های مرکزی خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They thought slavery was morally wrong.
[ترجمه گوگل]آنها فکر می کردند برده داری از نظر اخلاقی اشتباه است
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که بردگی اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Poisoning the earth's atmosphere is ecologically and morally unjustifiable.
[ترجمه گوگل]مسموم کردن جو زمین از نظر اکولوژیکی و اخلاقی غیرقابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]مسمومیت با اتمسفر زمین از نظر اخلاقی و از نظر اخلاقی غیرقابل توجیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Is there a morally relevant difference between human life and animal life?
[ترجمه گوگل]آیا بین زندگی انسان و حیوان از نظر اخلاقی تفاوتی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا تفاوتی میان حیات انسان و حیات وحش وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I felt morally obliged to do the best I could for her.
[ترجمه گوگل]من از نظر اخلاقی موظف بودم که بهترین کار را برای او انجام دهم
[ترجمه ترگمان]احساس می کردم که از نظر اخلاقی باید بهترین کاری را بکنم که می توانستم برای او انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• from a moral point of view; virtuously; according to the principles of morality

پیشنهاد کاربران

۱. اخلاقا. از لحاظ اخلاقی ۲. طبق موازین اخلاقی ۳. احتمالا. عملی
مثال:
Can her actions be morally justified?
رفتارهای او از لحاظ اخلاقی می تواند قابل قبول باشد؟
به لحاظ اخلاقی - به طور اخلاقی - ازنظراخلاقی - اخلاقاً - به صورت اخلاقی
از نظر اخلاقی، در دیدگاه اخلاقی

اخلاق نیکو , اخلاق پسندیده
مترادف کلمه ethical
اخلاقی، مطابق اخلاق، طبق موازین اخلاقی، به احتمال قوق، به احتمال قریب به یقین.

بپرس