moot

/ˈmuːt//muːt/

معنی: انجمن، شورا، مجلس خطابهومناظره، قابل بحی، دادخواهی کردن، مطرح کردن
معانی دیگر: قابل بحث، گفتمان پذیر، جستارپذیر، حل و فصل شدنی، وابسته به عمل انجام شده یا موضوع حل و فصل شده (که بحث درباره ی آن بی مورد است)، بی مورد، مورد بحث و مناظره قرار دادن، جستار کردن، گفتمان کردن، عنوان کردن، (انگلیس باستان) انجمن محل (که به امور محلی و دادرسی و غیره رسیدگی می کرد)، (به ویژه در دانشکده ی حقوق و درباره ی مسایل حقوقی فرضی) بحث و مناظره، بحک، قابل بحک

جمله های نمونه

1. moot point
نکته ی قابل بحث،موضوع جستارپذیر،هرچیز قابل مطرح کردن

2. words of moot etymology
واژه هایی که ریشه ی آنها قابل بحث است

3. what could have happened is still a moot problem
آنچه که ممکن بود اتفاق بیافتد هنوز هم مسئله ی قابل بحثی است.

4. after his suicide, all claims against him were declared to be moot
پس از خودکشی،کلیه ی ادعاها علیه او بی مورد اعلام شدند.

5. It's a moot point whether men or women are better drivers.
[ترجمه گوگل]این موضوع بحث برانگیز است که مردان یا زنان رانندگان بهتری هستند
[ترجمه ترگمان]این یک نکته قابل بحث است که آیا مردان و زنان رانندگان بهتری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He argued that the issue had become moot since the board had changed its policy.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که این موضوع از زمانی که هیئت مدیره سیاست خود را تغییر داده است، بحث برانگیز شده است
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که این مساله قابل بحث شده است زیرا هیات مدیره سیاست خود را تغییر داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fear that airstrikes could endanger troops is moot now that the army is withdrawing.
[ترجمه گوگل]اکنون که ارتش در حال عقب نشینی است، ترس از اینکه حملات هوایی می تواند سربازان را به خطر بیندازد، مطرح است
[ترجمه ترگمان]این ترس که حملات هوایی می تواند سربازان را به خطر بیاندازد این است که ارتش عقب نشینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's a moot point whether building more roads reduces traffic congestion.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا ساخت جاده های بیشتر باعث کاهش تراکم ترافیک می شود، موضوع بحث برانگیزی است
[ترجمه ترگمان]این یک نکته قابل بحث است که آیا ساخت جاده های بیشتر باعث کاهش ازدحام ترافیک می شود یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This, of course, is a moot point.
[ترجمه گوگل]این البته یک موضوع بحث برانگیز است
[ترجمه ترگمان]البته این یک نکته قابل بحث است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a moot point whether hierarchies exist outside our own thought processes.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا سلسله مراتبی خارج از فرآیندهای فکری ما وجود دارد یا خیر، موضوع بحث برانگیزی است
[ترجمه ترگمان]این یک نکته قابل بحث است که آیا سلسله مراتب خارج از فرآیندهای فکری ما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It only became a moot point because David was a meal ticket for so many people.
[ترجمه گوگل]این فقط به دلیل اینکه دیوید یک بلیط غذا برای بسیاری از مردم بود تبدیل به یک موضوع بحث شد
[ترجمه ترگمان]این فقط یک نکته قابل بحث بود، زیرا دیوید برای بسیاری از مردم بلیط تهیه غذا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What's the correct definition of the word "moot"?
[ترجمه گوگل]تعریف صحیح کلمه "موت" چیست؟
[ترجمه ترگمان]تعریف صحیح کلمه \"قابل بحث\" چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's a moot point whether this is censorship.
[ترجمه رضا ابراهیمی] این یه موضوع بحث برانگیز است که این آیا این مورد سانسور کردن است یا خیر؟
|
[ترجمه گوگل]این یک موضوع بحث برانگیز است که آیا این سانسور است
[ترجمه ترگمان]این یک نکته قابل بحث است که آیا این سانسور وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But it became a moot issue when prosecutors announced Monday their decision not to refile.
[ترجمه گوگل]اما زمانی که دادستان روز دوشنبه تصمیم خود را مبنی بر عدم درخواست مجدد اعلام کرد، موضوع بحث برانگیز شد
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که دادستان ها روز دوشنبه تصمیم خود را مبنی بر عدم تایید نشدن اعلام کردند یک مساله قابل بحث مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The point turned out to be moot.
[ترجمه رضا ابراهیمی] موضوع بحث برانگیز از آب درآمد
|
[ترجمه گوگل]نکته مبهم بود
[ترجمه ترگمان]موضوع این بود که موضوع مورد بحث و بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

شورا (اسم)
diet, moot, council

مجلس خطابه و مناظره (اسم)
moot

قابل بحی (صفت)
arguable, moot, debatable, discussible, disputable, questionable

دادخواهی کردن (فعل)
moot, petition

مطرح کردن (فعل)
consider, debate, moot, discuss, table, bring up, propound, expose to discussion

تخصصی

[حقوق] بحث و استدلال کردن، به بحث گذاردن، قابل بحث، منتفی، غیر واقعی، غیر متیقن

انگلیسی به انگلیسی

• public discussion, debate, argument of a hypothetical case
argue a hypothetical case; pose for discussion; make irrelevant
subject to argument or discussion; hypothetical, speculative; irrelevant because of a previous ruling

پیشنهاد کاربران

کم لن یکن شدن یک ماجرا یا یک موضوع
کم لن یکن شدن یک موضوع
moot court : دادگاه تمرینی
1 -
adjective / law
having no practical use or meaning
صفت، حقوق
بی معنا و نتیجه
Because the claim of negligence was denied, seeking an award for damages was moot
2 -
formal
...
[مشاهده متن کامل]

to suggest something for discussion
رسمی
چیزی برای بحث مطرح/ پیشنهاد کردن
The idea was first mooted as long ago as the 1840s
His name was mooted as a possible successor

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/moot
مطرح کردن
to suggest something for discussion
وابسته به عمل انجام شده یا موضوع حل و فصل شده ( که بحث درباره ی آن بی مورد است )
We don't have enough money to go, so it's all moot anyway.
1 subject to debate, dispute, or uncertainty: whether they had been successful or not was a moot point | it is a moot point whether such a controversial scheme would have succeeded.
بیشتر در غالبa moot point به کار می رود
در ریاضی:قابل حذف
غیر قابل وقوع
1 ( در مورد جر و بحث ها و اختلافات ) بی سرانجام، بدون نتیجه
2 ( حقوق ) فاقد ارزش حقوقی

بپرس