mooned

/muːnd//muːnd/

به شکل ماه، گرد، کروی، مدور، هلالی، قوس دار، مه سان، مه نما، مه دیس، ماهوار، دارای نشان هلال، ماه مانند، مه وش

جمله های نمونه

1. he mooned the afternoon away
او بعد از ظهر را در عالم هپروت گذراند.

پیشنهاد کاربران

بپرس