moodily


از روی بد خلقی، بطور افسرده

جمله های نمونه

1. He stood at the window, moodily staring out.
[ترجمه گوگل]پشت پنجره ایستاد و با حالتی به بیرون خیره شد
[ترجمه ترگمان]او کنار پنجره ایستاده بود و با حالتی افسرده به بیرون خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He sat and stared moodily out the window.
[ترجمه گوگل]نشست و با حالتی بداخلاق از پنجره به بیرون خیره شد
[ترجمه ترگمان]نشست و با افسردگی از پنجره به بیرون خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was staring moodily into the fire.
[ترجمه گوگل]او با حالتی بداخلاق به آتش خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت به آتش خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He stared moodily into the fire.
[ترجمه گوگل]با حالتی بداخلاق به آتش خیره شد
[ترجمه ترگمان]با افسردگی به آتش خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So why was she sitting here now,[sentence dictionary] moodily watching the rain pelting down outside the patio doors?
[ترجمه گوگل]پس چرا او اکنون اینجا نشسته بود، [فرهنگ جملات] با حالتی بدحال به تماشای بارانی که بیرون درهای پاسیو می بارید؟
[ترجمه ترگمان]پس چرا حالا اینجا نشسته بود و با افسردگی به باران نگاه می کرد که از در حیاط به طرف او پرتاب می شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His face gazed moodily into mine.
[ترجمه گوگل]صورتش با حالتی بداخلاق به صورتم خیره شد
[ترجمه ترگمان]چهره او با افسردگی به صورتم خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Moodily, she scuffed the toe of her boot against the deck rail.
[ترجمه گوگل]او با حالتی بداخلاق، پنجه چکمه‌اش را به ریل عرشه کوبید
[ترجمه ترگمان]او با نوک چکمه اش به نرده ایوان ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He climbed moodily into the cab, relieved and distressed.
[ترجمه گوگل]او با حالتی بداخلاق به داخل کابین رفت، آسوده و مضطرب
[ترجمه ترگمان]با افسردگی به درون تاکسی رفت، خیالش راحت شد و ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And he moved moodily away and began to dress himself.
[ترجمه گوگل]و او با حالتی دور شد و شروع به پوشیدن لباس کرد
[ترجمه ترگمان]سپس با افسردگی خود را کنار کشید و شروع به پوشیدن لباس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the warm and cosy sitting-room Fred Bradley put down the evening paper and stared moodily into the bright fire.
[ترجمه گوگل]در اتاق نشیمن گرم و دنج فرد بردلی روزنامه عصر را گذاشت و با حالتی بداخلاق به آتش روشن خیره شد
[ترجمه ترگمان]در اتاق نشیمن گرم و دنج، فرد روزنامه اش را کنار گذاشت و با افسردگی به آتش روشن خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some children pass by, staring out of the back of a station wagon moodily.
[ترجمه گوگل]بعضی از بچه ها رد می شوند و با حالتی بداخلاق از پشت یک استیشن واگن به بیرون خیره می شوند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها می گذرند و با حالتی افسرده از پشت واگن ایستگاه به بیرون نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I settled the bill - a pretty useful one, what with the line of brandies I had moodily consumed.
[ترجمه گوگل]من صورتحساب را تسویه کردم - بسیار مفید است، چه با خطی از براندی هایی که با خلق و خوی مصرف کرده بودم
[ترجمه ترگمان]من بیل - ای را مرتب کردم - یک چیز مفید و مفید که با افسردگی تمام وجودم را به تحلیل برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the bar, a youngish, sharp - eyed man was staring moodily into a gin and tonic.
[ترجمه گوگل]در بار، مردی جوان و تیزبین با حالتی بداخلاق به جین و تونیک خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]در بار، مرد نسبتا جوان با چشمانی پر از عرق به جین و تونیک زل زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pork slipped from the room as she remained staring moodily into the distance.
[ترجمه گوگل]گوشت خوک از اتاق لیز خورد در حالی که او با حالتی بداخلاق به دوردست خیره می شد
[ترجمه ترگمان]پو رک از اتاق بیرون رفت و در حالی که با قیافه ای متفکر به دور خیره شده بود، از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس