monstrosity

/manˈstrɑːsəti//mɒnˈstrɒsɪti/

معنی: هیولا، هیولایی، شرارت بسیار
معانی دیگر: دیوسیرتی، نابکاری، هر چیز غول آسا و زشت، پیل آسایی، غول پیکری، عظمت، شگرفی، بی عاطفگی

جمله های نمونه

1. the monstrosity of those war crimes
شقاوت آن جنایات زمان جنگ

2. we must control this monstrosity which goes under the name of bureaucracy
بایستی این هیولا را که دیوان سالاری نام دارد مهار کنیم.

3. the newly-built hospital is a monstrosity
بیمارستان تازه ساز،بزرگ و بدقواره است.

4. The new office building is a real monstrosity.
[ترجمه گوگل]ساختمان اداری جدید یک هیولا واقعی است
[ترجمه ترگمان]ساختمان اداری جدید یک عجیب الخلقه واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I rented a Spanish-style monstrosity in Beverly Hills while my apartment was redecorated.
[ترجمه گوگل]من یک هیولا به سبک اسپانیایی را در بورلی هیلز اجاره کردم در حالی که آپارتمانم دوباره تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]من یک هیولای سبک اسپانیایی را در بورلی هیلز اجاره کردم در حالی که آپارتمان من redecorated بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can have a medieval gothic monstrosity in the middle of your otherwise pleasant townscape.
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک هیولا گوتیک قرون وسطایی در وسط منظره شهر دلپذیر خود داشته باشید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک هیولایی قرون وسطایی با سبک قرون وسطایی داشته باشید که در وسط این townscape مطبوع شما قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It sank through the monstrosity and into the earth.
[ترجمه گوگل]از میان هیولا و در زمین غرق شد
[ترجمه ترگمان]او از یک هیولا به زمین افتاد و در زمین فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The palace is a monstrosity.
[ترجمه گوگل]قصر یک هیولا است
[ترجمه ترگمان]کاخ یک هیولا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These two phenomena have given birth to a monstrosity: the all-powerful, unchallenged, unchallengeable media imam.
[ترجمه گوگل]این دو پدیده یک هیولا را به وجود آورده است: امام رسانه ای مقتدر، بلامنازع، غیرقابل چالش
[ترجمه ترگمان]این دو پدیده تولد یک هیولایی را به دنیا آورده اند: یک روحانی قوی و بلامنازع، یک روحانی رسانه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This building is another monstrosity celebrated as a brilliant piece of architecture.
[ترجمه گوگل]این ساختمان یکی دیگر از هیولاهایی است که به عنوان یک قطعه معماری درخشان شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]این ساختمان یک هیولای عجیب الخلقه دیگر است که به عنوان یک معماری درخشان شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In one skinny-mini monstrosity after another, pouty posh can really wreck-em, " he said in a statement. "
[ترجمه گوگل]او در بیانیه ای گفت: در هیولاهای کوچک لاغر یکی پس از دیگری، شیک پوشی واقعاً می تواند آنها را خراب کند
[ترجمه ترگمان]او در بیانیه ای گفت: \" در یک هیولای کوچک و کوچک بعد از دیگری، شیک پوشی می تواند واقعا آن ها را خراب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They regarded the atom bomb as a monstrosity.
[ترجمه گوگل]آنها بمب اتم را یک هیولا می دانستند
[ترجمه ترگمان]آن ها بمب اتم را به عنوان یک عجیب الخلقه تلقی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As that monstrosity of venal lust is no longer possible, it is no longer needed.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آن هیولا شهوت خونی دیگر ممکن نیست، دیگر نیازی به آن نیست
[ترجمه ترگمان]از آن جا که هیولایی از حرص و طمع venal دیگر امکان ندارد، دیگر نیازی به آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. London is grandest and most complex monstrosity on earth.
[ترجمه گوگل]لندن بزرگ ترین و پیچیده ترین هیولا روی زمین است
[ترجمه ترگمان]لندن بزرگ ترین و پیچیده ترین monstrosity روی زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Phil: Goodness gracious! Who thought monstrosity?
[ترجمه گوگل]فیل: خدای مهربان! چه کسی هیولا فکر کرد؟
[ترجمه ترگمان]خدای من! چه کسی به این شرارت فکر می کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هیولا (اسم)
monster, monstrosity

هیولایی (اسم)
monstrosity

شرارت بسیار (اسم)
monstrosity

تخصصی

[زمین شناسی] هیولایی،شگرفی بخشی از یک موجود زنده که دچار اختلالات ساختاری یا فرمی مضر یا غیرسودمندی است که البته، در کل بدن موجود، بسط نیافته اند.

انگلیسی به انگلیسی

• horror, atrocious image; hideous appearance; gigantic thing; monstrousness
a monstrosity is something that is large and extremely ugly.

پیشنهاد کاربران

۱. هیولایی. غول پیکری ۲. چیز نفرت انگیز یا زشت
مثال:
To defeat a monstrosity as big as Bin Ladenism, you needed this group effort.
برای شکست دادن یک هیولایی به بزرگی بن لادنیسم شما به این دسته تلاش ها نیاز داشتید.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : monster / monstrosity
✅️ صفت ( adjective ) : monster / monstrous
✅️ قید ( adverb ) : monstrously
هیولا وار
هیولاوشی
چیز هیولا شکل
هیولا ( شکل )
بدشکل، بدقواره، هیولا مانند ( در مورد ساختمان )

بپرس