monopolistic


معنی: وابسته بصاحب انحصار
معانی دیگر: انحصاری

جمله های نمونه

1. The company wants to maintain its monopolistic position.
[ترجمه گوگل]این شرکت می خواهد موقعیت انحصاری خود را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]شرکت می خواهد موقعیت انحصاری اش را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Monopolistic trading companies, a state bank, efforts to stimulate industrial development; none of these had much success.
[ترجمه گوگل]شرکت های تجاری انحصاری، یک بانک دولتی، تلاش برای تحریک توسعه صنعتی هیچ کدام از اینها موفقیت چندانی نداشتند
[ترجمه ترگمان]شرکت های تجاری Monopolistic، بانک دولتی، تلاش ها برای تحریک توسعه صنعتی؛ هیچ یک از اینها موفقیت چندانی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mazowiecki's government had earlier vowed to end monopolistic practices and state subsidies for parties.
[ترجمه گوگل]دولت مازوویچکی قبلاً متعهد شده بود که به اقدامات انحصاری و یارانه های دولتی برای احزاب پایان دهد
[ترجمه ترگمان]دولت Mazowiecki پیش از این قول داده بود که به فعالیت های انحصاری و سوبسیدهای دولتی برای احزاب پایان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But this monopolistic paradise has been lost.
[ترجمه گوگل]اما این بهشت ​​انحصاری از دست رفته است
[ترجمه ترگمان]اما این بهشت انحصاری از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Regulation was therefore required to prevent monopolistic abuse.
[ترجمه گوگل]بنابراین مقررات برای جلوگیری از سوء استفاده انحصاری الزامی بود
[ترجمه ترگمان]از این رو مقررات برای جلوگیری از سواستفاده انحصاری مورد نیاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Labour markets are indirectly affected by monopolistic competition in product markets.
[ترجمه گوگل]بازارهای کار به طور غیرمستقیم تحت تأثیر رقابت انحصاری در بازارهای محصول قرار دارند
[ترجمه ترگمان]بازارهای کار به طور غیر مستقیم تحت تاثیر رقابت انحصاری در بازارهای کالا قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By fully exploiting their market position currently, monopolistic firms might elicit adverse public opinion and governmental censure.
[ترجمه گوگل]شرکت‌های انحصاری با بهره‌برداری کامل از موقعیت فعلی خود در بازار ممکن است افکار عمومی و انتقادات دولتی را برانگیزند
[ترجمه ترگمان]با بهره برداری کامل از موقعیت بازار خود در حال حاضر، شرکت های انحصاری ممکن است افکار عمومی و انتقادات دولتی را به دنبال داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The model is one of monopolistic competition, in which each firm has a declining cost curve, although constant marginal cost.
[ترجمه گوگل]مدل رقابت انحصاری است که در آن هر شرکت دارای یک منحنی هزینه در حال کاهش است، اگرچه هزینه نهایی ثابت است
[ترجمه ترگمان]این مدل یکی از رقبای انحصاری است که در آن هر شرکت منحنی هزینه رو به کاهش دارد، اگرچه هزینه نهایی ثابتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead of pure competition, there was monopolistic competition or imperfect competition.
[ترجمه گوگل]به جای رقابت خالص، رقابت انحصاری یا رقابت ناقص وجود داشت
[ترجمه ترگمان]به جای رقابت خالص، رقابت انحصاری یا رقابت ناکامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Monopolistic restrictions are imposed where, on purely technical grounds, there could be abundance.
[ترجمه گوگل]محدودیت‌های انحصاری در جایی اعمال می‌شوند که، به دلایل صرفاً فنی، ممکن است فراوانی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]محدودیت های Monopolistic در جایی اعمال می شوند که در زمینه های کاملا فنی، ممکن است فراوانی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A monopolistic market has no supply curve.
[ترجمه گوگل]بازار انحصاری منحنی عرضه ندارد
[ترجمه ترگمان]بازار انحصاری منحنی عرضه ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now consider the internal IRS using the monopolistic competition setup for firms.
[ترجمه گوگل]اکنون IRS داخلی را با استفاده از تنظیم رقابت انحصاری برای شرکت ها در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]اکنون IRS را با استفاده از راه اندازی رقابت انحصاری برای شرکت ها در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After 20 years development, China's sports products industry monopolistic competition.
[ترجمه گوگل]پس از 20 سال توسعه، رقابت انحصاری صنعت محصولات ورزشی چین
[ترجمه ترگمان]پس از ۲۰ سال توسعه، رقابت انحصاری صنعت محصولات ورزشی چین آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Second, competition is difficult to ensure, giving scope for monopolistic abuse.
[ترجمه گوگل]دوم، تضمین رقابت دشوار است و زمینه را برای سوء استفاده انحصاری فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه رقابت برای تضمین استفاده انحصاری از انحصار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Z is produced with variety-specifIc increasing returns to scale, and the Z market is characterized by monopolistic competition.
[ترجمه گوگل]Z با بازدهی فزاینده ای در مقیاس خاص تولید می شود و بازار Z با رقابت انحصاری مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]Z با افزایش بازده های صعودی به مقیاس تولید می شود و بازار Z با رقابت انحصاری مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته بصاحب انحصار (صفت)
monopolistic

تخصصی

[ریاضیات] انحصارگر

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a monopolist, of single ownership

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : monopolize
✅️ اسم ( noun ) : monopoly / monopolization / monopolist
✅️ صفت ( adjective ) : monopolistic
✅️ قید ( adverb ) : _
انحصار تک قطبی ( از جانب شخص یا شرکت )
Having or trying to have complete control of something, especially an area of business, so that others have no share

بپرس