monopolise

جمله های نمونه

1. Between them, they monopolised the media to the virtual exclusion of any other viewpoint.
[ترجمه گوگل]بین آنها، رسانه ها را به انحصار خود درآوردند و هر دیدگاه دیگری را حذف کردند
[ترجمه ترگمان]بین آن ها، آن ها رسانه را به محرومیت مجازی هر دیدگاه دیگری تبدیل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If there are otters in the neighbourhood monopolising the fish supply, the mink simply turn to small mammals and birds.
[ترجمه گوگل]اگر سمورهایی در همسایگی وجود داشته باشند که عرضه ماهی را در انحصار خود دارند، راسو به سادگی به پستانداران و پرندگان کوچک روی می آورد
[ترجمه ترگمان]اگر در اطراف منبع ماهی otters وجود داشته باشد، mink به طور ساده به پستانداران و پرندگان کوچک تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What the juristical oligarchy now claims is to monopolise the knowledge of the laws, to have the exclusive possession of the principles by which quarrels are decided.
[ترجمه گوگل]آنچه اکنون الیگارشی حقوقی مدعی است، انحصار دانش قوانین، داشتن مالکیت انحصاری از اصولی است که بر اساس آن نزاع ها تصمیم گیری می شود
[ترجمه ترگمان]آنچه که حکومت اولیگارشی در حال حاضر ادعا می کند این است که دانش قوانین را به رسمیت بشناسد، و دارای اختیار انحصاری اصولی باشد که نزاع بر سر آن تصمیم گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You can also seek to monopolise thefuture as a way of dominating the present.
[ترجمه گوگل]شما همچنین می توانید به دنبال انحصار آینده به عنوان راهی برای تسلط بر زمان حال باشید
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید به دنبال monopolise thefuture به عنوان روشی برای تسلط بر حال حاضر باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. First, its power to monopolise attention is undiminished.
[ترجمه گوگل]اول، قدرت آن در انحصار توجه کاهش نمی یابد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، قدرت آن برای جلب توجه کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For once Rooney did not have to monopolise the stage as England played efficiently and ruthlessly.
[ترجمه گوگل]برای یک بار هم رونی مجبور نبود صحنه را در انحصار خود درآورد زیرا انگلیس کارآمد و بی رحمانه بازی کرد
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار، رونی به طور موثر و بیرحمانه صحنه را ترک نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore, when information becomes like water, can anyone monopolise it?
[ترجمه گوگل]بنابراین، وقتی اطلاعات مانند آب می شود، آیا کسی می تواند آن را در انحصار خود درآورد؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین، زمانی که اطلاعات مثل آب می شود، آیا کسی می تواند این کار را بکند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although, not in itself, enough to monopolise an invention a provisional application will provide an applicant with an all important priority date and patent pending number.
[ترجمه گوگل]اگرچه، به خودی خود، برای انحصار یک اختراع کافی نیست، یک درخواست موقت، تاریخ اولویت مهم و شماره ثبت اختراع را در اختیار متقاضی قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]اگرچه، به خودی خود، کافی نیست که یک اختراع موقت ایجاد شود، یک درخواست موقت، متقاضی یک تاریخ اولویت مهم و شماره ثبت اختراع را به متقاضی ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some fear that one company could try to monopolise other key parts of the cloud; ironically, Microsoft worries that Google is doing exactly that with the online advertising market.
[ترجمه گوگل]برخی می ترسند که یک شرکت سعی کند سایر بخش های کلیدی ابر را در انحصار خود درآورد از قضا، مایکروسافت نگران است که گوگل دقیقاً همین کار را با بازار تبلیغات آنلاین انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]برخی نگرانند که یک شرکت بتواند بخش های کلیدی دیگری از ابر را کنترل کند؛ به طور طعنه آمیز، مایکروسافت نگران است که گوگل دقیقا همان کار را با بازار تبلیغات آنلاین انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It provides us with an appeal to a constituency the Tories have been allowed to monopolise.
[ترجمه گوگل]این به ما درخواست تجدیدنظری برای حوزه‌ای می‌دهد که محافظه‌کاران اجازه داشته‌اند آن را انحصار کنند
[ترجمه ترگمان]این لایحه به ما درخواست استیناف حوزه انتخاباتی را می دهد که به monopolise اجازه داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Quality is representative of a culture which we Europeans have no reason to let others monopolise.
[ترجمه گوگل]کیفیت معرف فرهنگی است که ما اروپایی ها دلیلی نداریم که اجازه دهیم دیگران در انحصار آن باشند
[ترجمه ترگمان]کیفیت نمایانگر فرهنگی است که ما اروپائیان در آن هیچ دلیلی برای اجازه دادن به دیگران نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The power of academic profession is a kind of privilege formed during the process in which the academicians control and monopolise advanced knowledge.
[ترجمه گوگل]قدرت حرفه آکادمیک نوعی امتیاز است که طی فرآیندی شکل می گیرد که در آن دانشگاهیان دانش پیشرفته را کنترل و انحصار می کنند
[ترجمه ترگمان]قدرت حرفه دانشگاهی نوعی امتیاز است که در طی فرایندی ایجاد می شود که در آن دانشگاهیان مدیریت و مدیریت دانش پیشرفته را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One reason is that the Communist Party fears that allowing political freedom to flourish on its fringes would loosen its ability to monopolise power in China as a whole.
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل این است که حزب کمونیست می ترسد که اجازه دادن به آزادی سیاسی در حاشیه آن شکوفا شود، توانایی آن در انحصار قدرت در کل چین را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]یک دلیل این است که حزب کمونیست می ترسد که اجازه دهد آزادی سیاسی در کناره های آن بتواند قدرت خود را در چین به عنوان یک کل کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. General McChrystal's directive tells soldiers to "confront self-serving officials who monopolise wealth and power and abuse people's trust".
[ترجمه گوگل]دستور ژنرال مک کریستال به سربازان می‌گوید که «با مقامات خود خدمتی که ثروت و قدرت را در انحصار خود دارند و از اعتماد مردم سوءاستفاده می‌کنند، مقابله کنند»
[ترجمه ترگمان]دستور ژنرال مک کریستال به سربازان می گوید: \" با مقاماتی که از خود خدمت می کنند، که به قدرت و قدرت می رسند و به اعتماد مردم سو استفاده می کنند، مقابله کنند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• exercise exclusive control of a commodity or service in a particular market; exploit a monopoly of; have a monopoly (also monopolize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : monopolize
✅️ اسم ( noun ) : monopoly / monopolization / monopolist
✅️ صفت ( adjective ) : monopolistic
✅️ قید ( adverb ) : _
انحصار کردن، کنترل کردن، بیشترین سهم از چیزی را بردن

بپرس