monomania

/ˌmɒnoʊˈmeɪnɪə//ˌmɒnəʊˈmeɪnɪə/

(شیفتگی یا وسواس جنون آمیز نسبت به یک چیز یا کار) تک شیدایی، وسواس متمرکز، تک سگالی

جمله های نمونه

1. Such monomania has been useful to warriors since long before the silicon age.
[ترجمه گوگل]چنین مونومانیایی از مدت ها قبل از عصر سیلیکون برای جنگجویان مفید بوده است
[ترجمه ترگمان]این نوع جنون از مدت ها قبل از سن سیلیکون برای جنگجویان مفید بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thus, finally, Ahab recognizes the monomania of his pursuit, but can do nothing about it.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در نهایت، آخاب یکنواختی تعقیب خود را تشخیص می دهد، اما نمی تواند در مورد آن کاری انجام دهد
[ترجمه ترگمان]از این رو اهب از این گونه جنون شکار خود آگاه است، اما نمی تواند کاری در این باره انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Keynesian fantasy is really a monomania because ultimately it is a fixation on a single panacea — more government spending.
[ترجمه گوگل]فانتزی کینزی واقعاً یک تک شیدایی است، زیرا در نهایت تثبیت یک نوشدارویی است - هزینه‌های بیشتر دولت
[ترجمه ترگمان]فانتزی Keynesian واقعا یک نوع جنون است، چرا که در نهایت این یک تثبیت بر روی یک panacea است - هزینه های دولتی بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The monomania reminiscent of Captain Ahab in Moby Dick is present in Mark Zuckerberg; the same intensity that yields successful entrepreneurs.
[ترجمه گوگل]مونومانیا یادآور کاپیتان آهاب در موبی دیک در مارک زاکربرگ وجود دارد همان شدتی که کارآفرینان موفق را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]The که یادآور ناخدا اهب در موبی دیک است در مارک Zuckerberg دیده می شود؛ همان شدت که کارآفرینان موفقی را به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Monomania is a prerequisite of success.
[ترجمه گوگل]مونومانیا پیش نیاز موفقیت است
[ترجمه ترگمان]monomania پیش نیاز موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This monomania, if I must so term it, consisted in a morbid irritability of those properties of the mind in metaphysical science termed the attentive.
[ترجمه گوگل]این یکنواختی، اگر بخواهم آن را بگویم، شامل تحریک پذیری بیمارگونه آن خصوصیات ذهن در علم متافیزیکی است که توجه نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]این یکه خلی که من در این مدت باید آن را در نظر گرفت، در زودرنجی بیمارگونه ای به این خصوصیات ذهن در علوم مابعدالطبیعه مربوط می شد که به آن توجه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He might have had a monomania on the subject of his departed idol; but on every other point his wits were as sound as mine.
[ترجمه گوگل]او ممکن است در مورد بت درگذشته خود دچار یکنواختی شده باشد اما در هر نقطه دیگر عقل او مانند من بود
[ترجمه ترگمان]شاید در مورد بت از دست رفته اش گرفتار یک نوع دیوانگی شده باشد، اما در هر جهت عقل و درایت او مثل من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "In his prime, Gates combined the monomania of the compulsive software programmer with the competitiveness of Attila the Hun, " said Nicholas Carr, author of Does IT Matter and The Big Switch.
[ترجمه گوگل]نیکلاس کار، نویسنده کتاب آیا فناوری اطلاعات مهم است و سوئیچ بزرگ می‌گوید: «گیتس در دوران اوج خود، یکنواختی برنامه‌نویس نرم‌افزار اجباری را با رقابت آتیلا هون ترکیب کرد
[ترجمه ترگمان]نیکولاس Carr، نویسنده کتاب \"ماده فن آوری اطلاعات و سوییچ بزرگ\" گفت: \"در ابتدا، گیتس تخصص برنامه نویس نرم افزار وسواسی را با رقابت آتیلا\" هون \" ترکیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The western world was indeed black with homicidal monomania.
[ترجمه گوگل]دنیای غرب در واقع سیاه و سفید بود با تک‌شیدایی آدمکشی
[ترجمه ترگمان]دنیای غربی در واقع از جنون آدم کشی سیاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can I explain to her that I am fully in sympathy with their monomania?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم به او توضیح دهم که من کاملاً با یکنواختی آنها همدردی می کنم؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانم به او توضیح بدهم که من نسبت به آن ها احساس همدردی می کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She has an obsession with the drug that verges on monomania.
[ترجمه گوگل]او وسواس زیادی نسبت به دارویی دارد که در آستانه مونومانیا قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اون یه وسواس با موادی که من رو گم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But if they avoid all contact with others for too long a period, they fall into fresh danger of monomania, hallucination, or illusory progress.
[ترجمه گوگل]اما اگر برای مدتی طولانی از تماس با دیگران اجتناب کنند، در معرض خطر یکنواختی، توهم یا پیشرفت توهم‌آمیز قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]اما اگر آن ها از تمام تماس ها با دیگران برای مدت طولانی اجتناب کنند، در معرض خطر تازه ای از جنون، توهم، یا پیشرفت غیرواقعی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "It is the sort of malady which we call monomania," said the doctor.
[ترجمه گوگل]دکتر گفت: "این نوعی بیماری است که ما آن را مونومانیا می نامیم "
[ترجمه ترگمان]دکتر گفت: \" این یک نوع بیماری است که ما آن را یک نوع بیماری می نامیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He looks at a common event with a vision that is diseased, and he distorts it into a gloomy horror engendered of his own monomania .
[ترجمه گوگل]او با دیدی بیمارگونه به یک رویداد معمولی نگاه می کند و آن را به وحشتی غم انگیز تبدیل می کند که ناشی از یکنواختی خودش است
[ترجمه ترگمان]او به یک حادثه مشترک با یک تصویر که بیمار است نگاه می کند و آن را به صورت وحشت غم انگیزی که ناشی از جنون خودش است، به عمل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• obsession with one thing

پیشنهاد کاربران

📋 دوستان در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم mono
📌 این پیشوند، معادل "one" یا "single" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "one" یا "single" مربوط هستند.
📂 مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 monologue: A speech or performance by one person
🔘 monochrome: A single color or shade
🔘 monopoly: A market controlled by a single seller
🔘 monotonous: Lacking variation; repetitive or dull
🔘 monogamy: The practice of having one spouse at a time
🔘 monoxide: A chemical compound containing one oxygen atom
🔘 monolithic: Large, single, and uniform in structure
🔘 monotheism: Belief in a single god
🔘 monorail: A railway system with a single rail
🔘 monosyllable: A word with only one syllable
🔘 monopsony: A market controlled by a single buyer
🔘 monocle: A single lens used to correct vision in one eye
🔘 monarchy: A form of government led by a single ruler, often a king or queen
🔘 monoculture: The practice of growing a single crop in a given area
🔘 monostable: Having only one stable state
🔘 monomer: A molecule that can join together with others to form a polymer
🔘 monopole: A single magnetic pole, either north or south
🔘 monotone: A continuous tone without variation in pitch
🔘 monograph: A detailed written study of a single subject
🔘 monocot: A type of plant with one seed leaf
🔘 monoplane: An aircraft with a single main wing
🔘 monotonic: A sequence that either never increases or never decreases
🔘 monoclonal: Derived from a single clone of cells
🔘 monophonic: Sound with a single audio channel
🔘 monotony: Lack of variety, making things repetitive and dull
🔘 monofocal: Having one focal point
🔘 monopod: A single - legged support, often used for cameras
🔘 monovalent: Having a valence of one
🔘 monomania: An obsession with one idea or subject
🔘 monolithic: Large and uniform, as if made from a single stone
🔘 monochromic: Relating to one color
🔘 monoculture: The practice of growing a single type of crop
🔘 monotask: The act of focusing on one task at a time
🔘 monolayer: A single layer of cells or material
🔘 monosemous: Having only one meaning
🔘 monostructural: Having a single structural pattern or form
🔘 monotropism: A tendency to focus on one aspect of a situation
🔘 monopolar: Having one pole or focus
🔘 monospecific: Pertaining to a single species
🔘 monoglot: A person who speaks only one language

تک شیدایی/ تک جنونی ( اسم ) : حالتی که در آن فرد هذیان یا مجموعه ای از هذیان ها را داراست و در موارد دیگر عملکرد عادی دارد.

بپرس