monolog


monologue تک سخنگویی، صحبت یک نفری

جمله های نمونه

1. The comedian gave a long monolog of jokes.
[ترجمه گوگل]این کمدین یک مونولوگ طولانی از جوک ها ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]آن بازیگر طنز بلندی به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He went into a long monolog.
[ترجمه گوگل]او وارد یک مونولوگ طولانی شد
[ترجمه ترگمان]او به یک صحبت طولانی و طولانی ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Baritone Sorin Coliban struggled through his vengeance monolog.
[ترجمه گوگل]سورین کولیبان باریتون با تک گویی انتقام جویانه خود مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]baritone Sorin Coliban تلاش کرد که یک نفری را بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This article discussed that the first reform experienced the process from"monolog"dialogue to"effective dialogue".
[ترجمه گوگل]این مقاله به این موضوع پرداخته است که اصلاحات اول روندی را از «گفتگوی مونولوگ» به «گفتگوی مؤثر» تجربه کرد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد این موضوع بحث کرد که اولین اصلاحات این فرآیند را از \"monolog\" به \"گفتمان موثر\" تجربه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Monolog: Sometimes we are on a collision course and we just don't know it.
[ترجمه گوگل]مونولوگ: گاهی اوقات ما در یک مسیر برخورد هستیم و فقط آن را نمی دانیم
[ترجمه ترگمان]Monolog: گاهی اوقات ما در یک مسیر برخورد هستیم و ما فقط آن را نمی دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What it does. Another monolog. Totally boring because the prospect ALREADY KNOWS WHAT IT DOES.
[ترجمه گوگل]چکار میکند یک مونولوگ دیگر کاملاً خسته کننده است زیرا مشتری از قبل می داند که چه کاری انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]چه کار می کنه یک monolog دیگر کاملا خسته کننده است، چون این چشم انداز به نظر می رسد که چه چیزی به معنای آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If the both sides hope so, the conversations will be like dialogs among the deaf, which we call "group monolog" .
[ترجمه گوگل]اگر هر دو طرف امیدوار باشند، گفتگوها مانند گفتگوهای ناشنوایان خواهد بود که ما آن را "مونولوژی گروهی" می نامیم
[ترجمه ترگمان]اگر هر دو طرف امید داشته باشند، گفتگو مانند محاوره میان ناشنوا خواهد بود که ما آن را \"monolog\" می نامیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Telling the true story of the world in interior monolog.
[ترجمه گوگل]بیان داستان واقعی جهان به صورت مونولوگ داخلی
[ترجمه ترگمان]گفتن داستان واقعی دنیا در فضای داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As to actors, youth sometimes has its fault----not so good acting. For example, the stiff monolog of Chenbolin drew the chapter of Tokyo back.
[ترجمه گوگل]در مورد بازیگران، جوانی گاهی اوقات ایراد دارد ----بازی نه چندان خوب برای مثال، مونولوگ سخت چنبولین فصل توکیو را به عقب کشید
[ترجمه ترگمان]در مورد فعالان، جوانان گاهی اوقات گناه خود را دارند - - نه چندان خوب عمل می کنند برای مثال، monolog خشک of فصل توکیو را به خود کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This ethic principle requires moral education transform from the pattern of single subjectivity monolog to that of intersubjectivity discourse.
[ترجمه گوگل]این اصل اخلاقی مستلزم تبدیل تربیت اخلاقی از الگوی تک گویی ذهنی واحد به گفتمان بین الاذهانی است
[ترجمه ترگمان]این اصل اخلاق نیاز به تبدیل آموزش اخلاقی از الگوی فردیت منفرد به گفتار of دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• monologue, speech given by only one speaker; soliloquy

پیشنهاد کاربران

بپرس