🔹 معادل فارسی: بلای جان / اعتیاد یا وسواس مزمن / مشکل حل نشده و آزاردهنده / بار روانی مداوم
( روان شناختی – اعتیاد یا وسواس ) :
این اصطلاح اغلب برای توصیف اعتیاد شدید به مواد مخدر، الکل، یا رفتارهای وسواسی به کار می ره—چیزی که مثل میمون، مدام به پشت فرد چسبیده و رها نمی کنه. 🔹 مثال: “He’s been trying to get that monkey off his back for years. ” �سال هاست تلاش می کنه از شر اون اعتیاد خلاص بشه. �
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مترادف ها:
albatross around one’s neck – emotional baggage – cross to bear – burden – obsession
🔹 مثال ها:
His gambling addiction became a monkey on his back. اعتیادش به قمار تبدیل به بلای جانش شد.
She couldn’t finish her novel—it was a monkey on her back for years. نمی تونست رمانش رو تموم کنه—سال ها براش تبدیل به دردسر شده بود.
The guilt of what he did was a monkey on his back. احساس گناه بابت کاری که کرده بود، بلای جانش شده بود.
اولین استفاده ی استعاری از این اصطلاح به قرن ۱۹ برمی گردد، اما در دهه ی ۱۹۴۰ به طور خاص برای توصیف اعتیاد به مواد مخدر رایج شد.
( روان شناختی – اعتیاد یا وسواس ) :
این اصطلاح اغلب برای توصیف اعتیاد شدید به مواد مخدر، الکل، یا رفتارهای وسواسی به کار می ره—چیزی که مثل میمون، مدام به پشت فرد چسبیده و رها نمی کنه. 🔹 مثال: “He’s been trying to get that monkey off his back for years. ” �سال هاست تلاش می کنه از شر اون اعتیاد خلاص بشه. �
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مترادف ها:
🔹 مثال ها:
His gambling addiction became a monkey on his back. اعتیادش به قمار تبدیل به بلای جانش شد.
She couldn’t finish her novel—it was a monkey on her back for years. نمی تونست رمانش رو تموم کنه—سال ها براش تبدیل به دردسر شده بود.
The guilt of what he did was a monkey on his back. احساس گناه بابت کاری که کرده بود، بلای جانش شده بود.
اولین استفاده ی استعاری از این اصطلاح به قرن ۱۹ برمی گردد، اما در دهه ی ۱۹۴۰ به طور خاص برای توصیف اعتیاد به مواد مخدر رایج شد.