monitory

/ˈmɑːnɪtəriː//ˈmɒnɪtərɪ/

(حقوق) صادرکننده ی حکم احضار یا خودداری از عمل، حاوی چنین حکم، پند آمیز، وابسته به اخطار یا اگاهی یا انگیزه

جمله های نمونه

1. The NSCA addon is installed on the monitory host, and lets you integrate passive alerts and checks from remote machines and applications with Nagios.
[ترجمه گوگل]افزونه NSCA روی میزبان مانیتورینگ نصب شده است و به شما امکان می دهد هشدارها و بررسی های غیرفعال را از ماشین ها و برنامه های راه دور با Nagios ادغام کنید
[ترجمه ترگمان]The addon روی میزبان monitory نصب می شود و به شما اجازه می دهد تا هشدارهای منفعل و چک را از ماشین های دوردست و برنامه های کاربردی با nagios ادغام کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The research of memory monitory is one of hotspot and difficult questions of memory research fields.
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد پایش حافظه یکی از سوالات کانونی و دشوار حوزه های پژوهش حافظه است
[ترجمه ترگمان]پژوهش of حافظه یکی از کانون های اصلی و دشوارترین مسائل مربوط به حوزه های پژوهشی حافظه می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. B-mode imaging is a significant way for real-time monitory and therapeutic evaluation in HIFU therapy due to its characteristics of low-cost, convenience and real-time imaging.
[ترجمه گوگل]تصویربرداری حالت B به دلیل ویژگی های کم هزینه، راحتی و تصویربرداری بلادرنگ، روشی قابل توجه برای نظارت و ارزیابی درمانی در زمان واقعی در درمان هایفو است
[ترجمه ترگمان]B- حالت B- روشی قابل توجه برای ارزیابی زمان حقیقی و ارزیابی درمانی در HIFU درمانی به دلیل ویژگی های آن از کم هزینه بودن، راحتی و تصویربرداری زمان حقیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In addition, integrated the function of image monitory system, it will certainly improve the real time control for electric power environment and system security.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عملکرد سیستم نظارت تصویر یکپارچه، مطمئناً کنترل زمان واقعی برای محیط برق و امنیت سیستم را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]به علاوه، یکپارچگی عملکرد سیستم تصویر monitory، قطعا کنترل بلادرنگ زمان و امنیت سیستم را بهبود خواهد بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This product has been inspected by National High-voltage Quality Monitory and Inspection center, with its indices proved to meet the national standard.
[ترجمه گوگل]این محصول توسط مرکز ملی نظارت و بازرسی کیفیت فشار قوی مورد بازرسی قرار گرفته است و شاخص های آن مطابق با استاندارد ملی است
[ترجمه ترگمان]این محصول توسط مرکز بازرسی کیفیت بالا و کنترل کیفیت ملی بازرسی شده است و شاخص ها با استاندارد ملی مطابقت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this paper, by the monitoring of rock stress behavior around mine opening and the monitory of anchoring force, the monitoring of the bolt is realized.
[ترجمه گوگل]در این مقاله با پایش رفتار تنش سنگ در اطراف دهانه معدن و نظارت بر نیروی لنگر، پایش پیچ محقق می شود
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، با نظارت بر رفتار تنش راک در اطراف باز شدن معدن و استفاده از نیروی لنگر اندازی، نظارت بر پیچ باید تحقق یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So the article argues, in order to improve the independence and flexibility of the monitory policy, we should reform present exchange control system, enhance the open market operation, and so on.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مقاله استدلال می‌کند که برای بهبود استقلال و انعطاف‌پذیری سیاست نظارت، باید سیستم کنترل ارز فعلی را اصلاح کنیم، عملکرد بازار آزاد را تقویت کنیم و غیره
[ترجمه ترگمان]بنابراین مقاله بحث می کند، به منظور بهبود استقلال و انعطاف پذیری سیاست monitory، ما باید سیستم کنترل تبادل را اصلاح کنیم، عملیات بازار آزاد را ارتقا دهیم، و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It used for slope monitoring, such as the open pit slope, the dump, the tailing dam, and so on, and also achieve the point and surface deformation monitory of slope.
[ترجمه گوگل]از آن برای نظارت بر شیب، مانند شیب گودال روباز، دامپ، سد باطله و غیره استفاده می شود و همچنین به نظارت تغییر شکل نقطه و سطح شیب می رسد
[ترجمه ترگمان]از آن برای پایش شیب، مانند شیب باز، تخلیه، مخزن انباشت، و غیره استفاده می شود و همچنین به نقطه و سطح تغییر شکل سطح شیب نیز می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By two experiments, this thesis tested the trend of middle-school students'retrospective monitory and the factors that can affect it.
[ترجمه گوگل]این پایان‌نامه با دو آزمایش، روند نظارت گذشته‌نگر دانش‌آموزان مقطع راهنمایی و عواملی را که می‌تواند بر آن تأثیر بگذارد، مورد آزمایش قرار داد
[ترجمه ترگمان]با توجه به دو آزمایش، این پایان نامه، گرایش دانشجویان مقطع متوسطه را مورد بررسی قرار داد و عواملی که می توانند بر آن تاثیر بگذارند را مورد آزمایش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Did you need a base(The geneva-based) campaign release( ed) this(its) land mine monitory report 2006("Landmine Monitor Report 2006") at the United Nations last week.
[ترجمه گوگل]آیا به انتشار پایگاهی (مبتنی بر ژنو) این گزارش نظارت بر مین های زمینی در سال 2006 ("گزارش ناظر مین های زمینی 2006") در هفته گذشته در سازمان ملل نیاز داشتید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما به یک بنیاد مبارزه با ژنو (The)در سال ۲۰۰۶ (\"گزارش پایش مین زمینی\")در سازمان ملل در هفته گذشته نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The design of a real-time data acquisition and processing system that was used for the monitory of fuel filling op of an aircraft was introduced.
[ترجمه گوگل]طراحی یک سیستم جمع آوری و پردازش داده ها در زمان واقعی که برای نظارت بر عملیات پر کردن سوخت یک هواپیما استفاده می شود، معرفی شد
[ترجمه ترگمان]طراحی یک سیستم پردازش و پردازش داده واقعی که برای the of سوخت مورد استفاده قرار گرفت، معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Conclusions PET/CT has great advantage and potential in detecting and diagnosing splenic secondary malignant lesion and monitory the therapy.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری PET/CT دارای مزیت و پتانسیل زیادی در تشخیص و تشخیص ضایعه بدخیم ثانویه طحال و نظارت بر درمان است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری PET \/ CT دارای مزیت و پتانسیل بالایی در تشخیص و تشخیص lesion بدخیم ثانویه و monitory درمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For all kinds of investments, the total return including monitory and non-monitory should be in the equilibrium condition as being adjusted by the free market.
[ترجمه گوگل]برای انواع سرمایه گذاری ها، بازده کل اعم از نظارتی و غیرنظارتی باید در شرایط تعادلی باشد که توسط بازار آزاد تعدیل می شود
[ترجمه ترگمان]برای همه انواع سرمایه گذاری ها، بازگشت کلی از جمله monitory و non باید در شرایط تعادلی باشد که توسط بازار آزاد تنظیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Substation is an important link in transmission system and major monitory point in the grid.
[ترجمه گوگل]پست یک حلقه مهم در سیستم انتقال و نقطه نظارت اصلی در شبکه است
[ترجمه ترگمان]substation یک پیوند مهم در سیستم انتقال و نقطه اصلی monitory در شبکه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• supervisory; serving as warning, cautionary
letter of warning

پیشنهاد کاربران

بپرس