mongolian

/mɒŋˈɡoʊlɪən//mɒŋˈɡəʊlɪən/

معنی: مغولی
معانی دیگر: وابسته به مغولستان و مردم و زبان و فرهنگ آن، زبان مغولی (شاخه ای از زبان های آلتائیک altaic)، زبان خلخا (khalkha) که زبان رسمی کشور مغولستان است

جمله های نمونه

1. The plane crashed just after entering Mongolian airspace.
[ترجمه گوگل]این هواپیما درست پس از ورود به حریم هوایی مغولستان سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]هواپیما درست بعد از ورود به حریم هوایی مغولستان سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The young Mongolian girl dropped her bridle and let the horse drink of the running water.
[ترجمه گوگل]دختر جوان مغولی افسارش را انداخت و اسب را از آب جاری نوشید
[ترجمه ترگمان]دختر سیاه چشم افسار را رها کرد و اسب را از آب جاری بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Mongolian Democratic Party is campaigning for electoral reform.
[ترجمه گوگل]حزب دموکرات مغولستان برای اصلاحات انتخاباتی مبارزه می کند
[ترجمه ترگمان]حزب دموکرات مغولستان در حال مبارزه برای اصلاح انتخاباتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The route wound its way round the south end of the lake and through rugged mountain passes to the Russian/Mongolian border.
[ترجمه گوگل]این مسیر از انتهای جنوبی دریاچه و از طریق گذرگاه های ناهموار کوهستانی به مرز روسیه و مغولستان پیچید
[ترجمه ترگمان]این مسیر راه خود را در انتهای جنوبی این دریاچه و از طریق گذرگاه های کوهستانی ناهموار به مرز روسیه \/ مغولستان باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Results: Touguling rubber were detected in the Mongolian Touguling rubber in the Fructus Spatholobus suberectus Dunn, Fructus Vicia amoema Fisch, Fructus Arisaema het-erophyllum BL.
[ترجمه گوگل]نتایج: لاستیک توگولینگ در لاستیک Touguling مغولی در Fructus Spatholobus suberectus Dunn، Fructus Vicia amoema Fisch، Fructus Arisaema het-erophyllum BL شناسایی شد
[ترجمه ترگمان]نتایج: لاستیک Touguling در لاستیک Touguling مغولستان در the Spatholobus دان دون، Fructus Vicia amoema، Fructus Arisaema Fisch و erophyllum BL شناسایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ming upstairs tombstone, with Manchu, Mongolian, Han Emperor engraved text.
[ترجمه گوگل]سنگ قبر مینگ در طبقه بالا، با متن حکاکی شده مانچویی، مغولی، امپراتور هان
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر \"مینگ طبقه بالا\" با Manchu، مغولی، امپراتور (هان)، متن حکاکی شده امپراتور (هان)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finally, we can get into a Mongolian yurt.
[ترجمه گوگل]در نهایت، می توانیم وارد یک یورت مغولی شویم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما می توانیم به یک خیمه قرقیز برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Therefore, compare to Mongolian Scots pine, Chinese fir has better performance in field test.
[ترجمه گوگل]بنابراین، صنوبر چینی در مقایسه با کاج مغولی عملکرد بهتری در آزمایش میدانی دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مقایسه با کاج اسکاتلندی مغولستان، صنوبر چینی، عملکرد بهتری در تست می دانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cerebral arterial circles of Mongolian gerbil, Wistar rat and rabbit were observed by means of intraarterial injection of natural rubber.
[ترجمه گوگل]دایره های شریانی مغز ژربیل مغولی، موش صحرایی ویستار و خرگوش با تزریق داخل شریانی لاستیک طبیعی مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]The cerebral gerbil مغولی، موش صحرایی و خرگوش به وسیله تزریق intraarterial لاستیک طبیعی مشاهده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That Sa Gang Che Chen carried Mongolian philosophy to the stage of Buddhistic philosophy has decided on his important position in the history of Mongolian philosophy.
[ترجمه گوگل]اینکه سا گانگ چه چن، فلسفه مغول را به مرحله فلسفه بودایی رساند، جایگاه مهم او را در تاریخ فلسفه مغولی تعیین کرده است
[ترجمه ترگمان]این که Sa Gang، فلسفه مغولستان را به مرحله فلسفه Buddhistic برد، در مورد جایگاه مهم خود در تاریخ فلسفه مغولستان تصمیم گیری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Not long ago a young Mongolian livestock herder named Ochkhuu Genen loaded what was left of his life into a borrowed Chinese pickup truck and moved it to Ulaanbaatar, Mongolia's sprawling capital.
[ترجمه گوگل]چندی پیش یک دامدار جوان مغولستانی به نام اوچکو ژنن آنچه از عمرش باقی مانده بود را در یک وانت چینی قرض گرفته شده بار کرد و به اولان باتور، پایتخت گسترده مغولستان منتقل کرد
[ترجمه ترگمان]چندی پیش یک چوپان جوان مغولی به نام Ochkhuu Genen آنچه را که از عمرش باقی مانده بود را به یک وانت فرانسوی قرض گرفت و آن را به Ulaanbaatar، پایتخت پراکنده مغولستان، انتقال داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hongshanzui port is the history of Sino - Mongolian trade route.
[ترجمه گوگل]بندر Hongshanzui تاریخچه مسیر تجاری چین - مغولستان است
[ترجمه ترگمان]این بندر تاریخ مسیر تجاری چین - مغولستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Shamanism, the earliest religious belief of Mongolian nationality, has a remote origin.
[ترجمه گوگل]شمنیسم، اولین باور مذهبی ملیت مغولی، منشأ بسیار دور دارد
[ترجمه ترگمان]Shamanism، قدیمی ترین باور مذهبی در مورد ملیت مغولی، دارای یک منشا از راه دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Third, based on the Mongolian archives about posts traffic, specifically analyzes the operating of the posts in Chagatai Khanate.
[ترجمه گوگل]سوم، بر اساس آرشیو مغولی در مورد ترافیک پست ها، به طور خاص عملکرد پست ها را در خانات چاگاتای تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]سوم، براساس آرشیو مغولستان در مورد پست ها، به طور خاص عملکرد پست ها در Chagatai خانات را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Today you could see Tibetan, Mongolian, Korean and Urger soldiers in uniforms in different ranks.
[ترجمه گوگل]امروز می‌توانید سربازان تبتی، مغولی، کره‌ای و اورگر را در رده‌های مختلف با یونیفرم ببینید
[ترجمه ترگمان]امروزه شما می توانید سربازان تبتی، مغولستان، کره ای و Urger را در یونیفرم های مختلف ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغولی (صفت)
mongolian

انگلیسی به انگلیسی

• native or resident of mongolia (region in eastern asia); member of the mongoloid peoples
from mongolia (region in eastern asia); of or pertaining to mongolia
altaic language spoken in mongolia,

پیشنهاد کاربران

مغولی
اهل مغلستان
اهل مغولستان ، زبان مغولستانی ، زبان مغولی

بپرس