monger

/ˈməŋɡər//ˈmʌŋɡə/

معنی: دلال، تاجر، بازرگان، فروشنده
معانی دیگر: (معمولا پسوند) فروشنده، - چی، - فروش [fishmonger یا scandalmonger]، فروختن

جمله های نمونه

1. Coalition mongering is the only plausible explanation.
[ترجمه گوگل]ائتلاف سازی تنها توضیح قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]mongering تنها توضیح قابل قبولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Monger considered that, in some areas on the United States and China are difficult, the United States should maintain a relationship of friendly cooperation .
[ترجمه گوگل]مونگر معتقد بود که در برخی مناطق در مورد ایالات متحده و چین دشوار است، ایالات متحده باید روابط دوستانه خود را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]monger خاطرنشان کرد که در برخی مناطق در ایالات متحده و چین دشوار است، ایالات متحده باید روابط دوستانه ای را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An animatronic puppet of the Iron Monger was built for the film by Stan Winston Studios.
[ترجمه گوگل]یک عروسک انیماترونیک از Iron Monger برای این فیلم توسط Stan Winston Studios ساخته شد
[ترجمه ترگمان]یک عروسک خیمه شب بازی Iron آهنین برای فیلم، توسط استن Winston ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And you know who our champion rumour - monger is - Chao Po - tao !
[ترجمه گوگل]و شما می دانید که شایعه قهرمان ما کیست - چائو پو تائو!
[ترجمه ترگمان]و شما می دانید که rumour که قهرمان ما است - Chao پو - tao!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It doesn't take a gloom monger to conclude that we will break the post- Great Depression recession record of 16 months.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری اینکه ما رکورد 16 ماهه پس از رکود بزرگ پس از رکود بزرگ را خواهیم شکست، نیازی به غم انگیز نیست
[ترجمه ترگمان]برای نتیجه گیری در مورد این که ما رکورد رکود اقتصادی پس از رکود را از ۱۶ ماه به دست خواهیم آورد، فرد دیگری را در نظر نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Monger. Over the last 50 years, I have captured monsters.
[ترجمه گوگل]منگر در طول 50 سال گذشته، من هیولاها را اسیر کرده ام
[ترجمه ترگمان]monger در ۵۰ سال گذشته هیولاها رو دستگیر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both pit Stane's larger, more powerful Iron Monger armor against Stark's greater experience, and both also feature an exploding reactor as a prominent feature of the battle.
[ترجمه گوگل]هر دو زره بزرگتر و قدرتمندتر آهنین استن را در برابر تجربه بزرگتر استارک قرار می دهند، و هر دو دارای یک راکتور در حال انفجار به عنوان یکی از ویژگی های برجسته نبرد هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو حفره بزرگ تر، قوی تر از آهن monger در برابر تجربه بزرگ تر استارک، و هم چنین هر دو از یک رآکتور انفجاری به عنوان یکی از ویژگی های برجسته جنگ استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's just like any other fear monger and tells as many people aspossible about his interpretation of it.
[ترجمه گوگل]او دقیقاً مانند هر ترس انگیز دیگری است و به هر تعداد که ممکن است در مورد تفسیر خود از آن می گوید
[ترجمه ترگمان]او هم مانند هر فرد دیگری از او وحشت دارد و می گوید که بسیاری از مردم در مورد تفسیر خود از آن به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was not a fame - monger, but merely one of God's mad lovers.
[ترجمه گوگل]او اهل شهرت نبود، بلکه فقط یکی از عاشقان دیوانه خدا بود
[ترجمه ترگمان]او فضول نبود بلکه تنها یکی از عشاق دیوانه خداوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fear monger, reader, are you understanding this?
[ترجمه گوگل]خواننده ترس، این را می‌فهمی؟
[ترجمه ترگمان]راهنمای ترس، خواننده، آیا شما این را درک می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The war - monger would sometimes posture for peace.
[ترجمه گوگل]جنگ طلب گاهی برای صلح موضع می گرفت
[ترجمه ترگمان]The نیز گاهی به دنبال صلح و آرامش خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was made using the Iron Monger body with new feet, arm, and shoulder sections of an Armored Core import figure and a regular Mark IV IM head.
[ترجمه گوگل]این دستگاه با استفاده از بدنه Iron Monger با پاها، بازوها و قسمت‌های جدید شانه‌های یک بدنه Armored Core و یک سر معمولی Mark IV IM ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این روش با استفاده از بدنه آهنی آهنی با پاهای جدید، بازوی، و قسمت های شانه یک شکل واردات اصلی زره پوش و یک سر پیغام فوری مارک IV regular ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One monger once told me: the more precious a flower is, the easier it perishes.
[ترجمه گوگل]یک بار یک فروشنده به من گفت: هر چه یک گل با ارزش تر باشد، راحت تر از بین می رود
[ترجمه ترگمان]یک بار monger به من گفت: هر چه گلی بیشتر باشد، آن آسان تر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I surely got beaten when I bought rice from a monger.
[ترجمه گوگل]من مطمئناً وقتی از یک فروشنده برنج خریدم کتک خوردم
[ترجمه ترگمان]وقتی برنج رو از a خریدم حتما کتک خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We take you to see the story of Ye's transformation from a former fish monger to a Tzu Chi community leader.
[ترجمه گوگل]ما شما را به دیدن داستان تبدیل Ye's از یک ماهی فروش سابق به یک رهبر جامعه تزو چی می بریم
[ترجمه ترگمان]ما شما را در نظر می گیریم تا داستان تبدیل شما را از یک رهبر سابق ماهی به رهبر جامعه بین الملل تائو ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلال (اسم)
mediator, go-between, broker, dealer, fixer, monger, middleman, chapman, solicitor-general

تاجر (اسم)
trafficker, monger, chapman, businessman, merchant, tradesfolk

بازرگان (اسم)
monger, businessman, merchant, trader

فروشنده (اسم)
vendor, monger, candy man, seller, salesman, salesperson, pusher, marketeer, marketer, shop assistant, shopman

انگلیسی به انگلیسی

• commodity dealer, seller (e.g. fishmonger); person who busily promotes an activity (usually of a harmful nature, e.g. a war-monger)
-monger is added to nouns which refer to people who start or encourage trouble between other people. for example, a `war-monger' encourages people to start a war.

پیشنهاد کاربران

✍️واژه monger در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که عمدتاً به فروشنده یا تاجر اشاره می کند، به ویژه در زمینه کالاهای خاص.
👇تعریف؛
👈فروشنده یا تاجر: به کسی اطلاق می شود که کالاهایی را می فروشد یا تجارت می کند، معمولاً با توجه به نوع محصولی که در آن فعالیت دارد. برخی از مثال ها شامل:
...
[مشاهده متن کامل]

ماهی فروش ( Fishmonger ) : فروشنده ماهی و غذاهای دریایی.
مثال؛ "I bought some fresh salmon from the local fishmonger for dinner. "
پنیر فروش ( Cheesemonger ) : فروشنده پنیر.
مثال؛ "The cheesemonger recommended a delightful aged cheddar to pair with the wine. "
آهن فروش ( Ironmonger ) : تاجر کالاهای آهنی یا ابزارآلات.
مثال؛ "The ironmonger had everything from nails to wrought iron gates in his shop. "
👈ترویج دهنده چیزهای ناخوشایند: این واژه همچنین به معنای کسی است که چیزهای منفی یا نامطلوب را ترویج می دهد، مانند:
جنگ طلب ( Warmonger ) : کسی که برای جنگ تبلیغ می کند.
مثال؛ "The politician was criticized as a warmonger for advocating military intervention without considering diplomatic solutions. "
ترس افزا ( Fearmonger ) : شخصی که ترس یا وحشت را گسترش می دهد.
مثال؛ "The media often acts as a fearmonger, exaggerating threats to attract viewers. "

Examples :
Ironmonger
Cheesemonger
Fleshmonger
Carpetmonger
Fashionmonger
Scandalmonger
Warmonger
Panicmonger
Rumormonger
Hate mongering : نفرت پراکنی
هراس افکنی
Panic - Monger
rumour - monger: شایعه پراکن
war - monger
طالب جنگ ، شیفته جنگ ، آتش افروز جنگ ، جنگ افروز.
War - monger
جنگ طلب

بپرس