monetary base

جمله های نمونه

1. The possibility of controlling the monetary base as a means of influencing monetary growth is discussed in section
[ترجمه گوگل]امکان کنترل پایه پولی به عنوان ابزاری برای تأثیرگذاری بر رشد پولی در بخش مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]امکان کنترل مبنای پولی به عنوان ابزاری برای تاثیرگذاری بر رشد پولی در بخش مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thus although the monetary base is controlled, spending still expands.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اگرچه پایه پولی کنترل می شود، هزینه ها همچنان گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]بنابراین اگر چه پایه پولی کنترل می شود، هزینه هنوز گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But a rising monetary base isn't inflationary when you're in a liquidity trap.
[ترجمه گوگل]اما افزایش پایه پولی وقتی در تله نقدینگی هستید تورم زا نیست
[ترجمه ترگمان]اما افزایش پایه پولی زمانی که شما در یک تله نقدینگی قرار می گیرید وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Japan's monetary base rose 8percent between 1997 and 2003; deflation continued apace.
[ترجمه گوگل]پایه پولی ژاپن بین سالهای 1997 و 2003 8 درصد افزایش یافت کاهش تورم به سرعت ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]پایگاه پولی ژاپن بین سال های ۱۹۹۷ و ۲۰۰۳ ۸ درصد افزایش داشته است؛ کاهش قیمت همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That means increasing national debt and extending the monetary base.
[ترجمه گوگل]این به معنای افزایش بدهی ملی و گسترش پایه پولی است
[ترجمه ترگمان]این به معنی افزایش بدهی ملی و افزایش پایه پولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. America's monetary base doubled between 1929 and 1939; prices fell 19 percent.
[ترجمه گوگل]پایه پولی آمریکا بین سالهای 1929 و 1939 دو برابر شد قیمت ها 19 درصد کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]پایه پولی آمریکا بین سال های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ دو برابر شد؛ قیمت ها ۱۹ درصد کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We analyze money supply, monetary base, money multiplier, reserve requirement ratio, excess reserve ratio, currency ratio, and demand deposit ratio.
[ترجمه گوگل]ما عرضه پول، پایه پولی، ضریب فزاینده پول، نسبت ذخیره مورد نیاز، نسبت ذخیره مازاد، نسبت ارز، و نسبت سپرده تقاضا را تجزیه و تحلیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تامین مالی، مبنای پولی، ضرب کننده پول، نسبت ذخیره اضافی، نسبت ارز، و نسبت سپرده تقاضا را تحلیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus that part of the monetary base represented by the clearing balance of the banking system was initially not subject to the discipline imposed by a currency board system.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بخشی از پایه پولی که توسط تراز تسویه حساب سیستم بانکی ارائه می شود، در ابتدا مشمول نظم و انضباط تحمیلی توسط سیستم هیئت ارزی نبود
[ترجمه ترگمان]بنابراین بخشی از مبنای پولی که توسط بالانس پاک سازی سیستم بانکی ارایه می شود در ابتدا تابع مقررات تحمیل شده توسط یک سیستم واحد پول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Open-market operations should therefore be much more effective in reducing general liquidity than in reducing the monetary base.
[ترجمه گوگل]بنابراین عملیات بازار باز باید در کاهش نقدینگی عمومی بسیار مؤثرتر از کاهش پایه پولی باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین عملیات های بازار آزاد باید در کاهش نقدینگی عمومی موثرتر از کاهش پایه پولی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If nothing else happens, we are in the world of monetary base control.
[ترجمه گوگل]اگر اتفاق دیگری نیفتد، ما در دنیای کنترل پایه پولی هستیم
[ترجمه ترگمان]اگر هیچ چیز دیگری اتفاق بیفتد، ما در دنیای کنترل پایگاه پولی قرار داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Convertible Act requires the Central Bank to maintain 100 % backing for the monetary base in gold and currency.
[ترجمه گوگل]قانون قابل تبدیل بانک مرکزی را ملزم می کند که پشتوانه 100 درصدی پایه پولی طلا و ارز را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]قانون convertible به بانک مرکزی نیاز دارد تا ۱۰۰ درصد پشتوانه مالی برای پول و پول رایج را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Provided this agreement exists there can be no pretence at a system of monetary base control.
[ترجمه گوگل]به شرطی که این توافق وجود داشته باشد، نمی توان در سیستم کنترل پایه پولی تظاهر کرد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که این توافق وجود داشته باشد، هیچ گونه توجیهی در سیستم کنترل کیفیت مالی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have none of them anything to do with attempts to specify a ratio for monetary base type control purposes.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ ربطی به تلاش برای تعیین نسبتی برای اهداف کنترل نوع پایه پولی ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ یک از آن ها ارتباطی با تلاش برای مشخص کردن نسبت به اهداف کنترل نوع پولی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This shows how intermediation via Euromarket banks can increase the volume of spending for a given monetary base.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که چگونه واسطه گری از طریق بانک های یورو مارکت می تواند حجم هزینه ها را برای یک پایه پولی معین افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که چگونه واسطه گری از طریق بانک های Euromarket می تواند حجم مخارج برای یک پایه مالی معین را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• money held by the banks and the public; unit of currency

پیشنهاد کاربران

monetary base ( اقتصاد )
واژه مصوب: پایة پولی
تعریف: ← پول پرقدرت
پایه پولی

بپرس