monetary

/ˈmɑːnəˌteri//ˈmʌnɪtri/

معنی: پولی
معانی دیگر: وابسته به پول در گردش و موسسات پولی

جمله های نمونه

1. monetary control
نظارت بر پول

2. monetary policy
سیاست پولی

3. our monetary reserves are still intact
ذخایر پولی ما هنوز دست نخورده باقی مانده اند.

4. an inter vivos monetary gift
هدیه ی پولی از یک شخص زنده به شخص دیگر

5. he was dunned by monetary troubles
اشکالات پولی او را به ستوه آورده بود.

6. to turn one's thoughts to monetary matters
افکار خود را به امور پولی معطوف کردن

7. the reflex consequence of inflation is the lowering of monetary value
پیامد واکنشی تورم،کم شدن ارزش پول است.

8. The policy should bring greater monetary stability to the country.
[ترجمه گوگل]این سیاست باید ثبات پولی بیشتری را برای کشور به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]این سیاست باید ثبات مالی بیشتری به کشور وارد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The grand design of Europe's monetary union is already agreed.
[ترجمه گوگل]طرح بزرگ اتحادیه پولی اروپا قبلاً مورد توافق قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]طرح بزرگ اتحادیه پولی اروپا هم اکنون با این نظر موافق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Domestic conditions did not justify a loosening of monetary policy.
[ترجمه گوگل]شرایط داخلی کاهش سیاست پولی را توجیه نمی کند
[ترجمه ترگمان]شرایط داخلی باعث سست شدن سیاست پولی نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The current monetary policy is strangling the economy.
[ترجمه گوگل]سیاست پولی فعلی اقتصاد را خفه می کند
[ترجمه ترگمان]سیاست پولی کنونی در حال خفه کردن اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government has compromised with its critics over monetary policies.
[ترجمه گوگل]دولت با منتقدان خود بر سر سیاست های پولی سازش کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت با منتقدان خود در مورد سیاست های پولی سازش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. During the monetary crisis, several European bankers rallied to the pound.
[ترجمه گوگل]در طول بحران پولی، چندین بانکدار اروپایی به پوند رسیدند
[ترجمه ترگمان]در طول بحران مالی، چندین بانکدار اروپایی به پوند دست یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. U. S. authorities have not yet indicated their monetary policy plans.
[ترجمه گوگل]مقامات ایالات متحده هنوز برنامه های سیاست پولی خود را نشان نداده اند
[ترجمه ترگمان]u S مقامات هنوز برنامه های سیاست پولی خود را نشان نداده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The monetary unit of the UK is the pound.
[ترجمه گوگل]واحد پولی انگلستان پوند است
[ترجمه ترگمان]واحد پولی بریتانیا پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We need a more supple monetary policy.
[ترجمه گوگل]ما به یک سیاست پولی انعطاف‌پذیرتر نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به یک سیاست پولی نرم تری نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The monetary unit of Japan is the yen.
[ترجمه گوگل]واحد پولی ژاپن ین است
[ترجمه ترگمان]واحد پولی ژاپن ین ین ین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پولی (صفت)
venal, pocket, pecuniary, monetary

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to money, fiscal
monetary means relating to money, especially the money in a country; a formal word.

پیشنهاد کاربران

monetary support =کمک نقدی
monetary reward = پاداش نقدی
monetary incentive = پاداش نقدی
Monetary punishment = جزای نقدی
متأسفانه؛ همه چیز به پول وابسته
Every thing comes with monetary
Every thing deals with monetary
مُستغنی
مالی
أموالی
مالیاتی
لاکچری
. . .
إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ
...
[مشاهده متن کامل]

خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها

وابسته به نظام پولی در گردش
نقدی
مثل "monetary incentive" به معنای پاداش نقدی
monetary = financial = economic
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : monetize
✅️ اسم ( noun ) : money / mometarism / monetarist / monetization
✅️ صفت ( adjective ) : monetary / monetarist / moneyed ( monied )
✅️ قید ( adverb ) : monetarily
1 - روابط پولی
monetary reward= پاداش نقدی، ارزی
Budgetary : بودجه ای
Commercial : تجاری - بازرگانی
Economic : اقتصادی
Financial : مالی
Monetary : پولی
⚠️ نکته به شدت کلیدی ⚠️
Economic یعنی مربوط به اقتصاد و علم اقتصاد و موفقیت کسب و کار اما
...
[مشاهده متن کامل]

Economical یعنی به صرفه، نه چندان گران، قابل خرید، استطاعت پذیر، مقرون به صرفه/ صرفه جو ( فرد ) / کم مصرف، میانه رو در مصرف ( وسیله یا دستگاه )
البته گاهی Economic به معنای مقرون به صرفه هم میاد ولی بهتره اونارو همون طور که الان نام بردم استفاده کنید

مالی غلط هست
ترجمه صحیح "پولی"
The government launched an inquiry into the work of the Monetary Policy Committee
Monetary punishment= جزای نقدی
مالی
ارزش پولی
واحد پولی ( دلار، فرانک، یورو، ریال )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس