monastery

/ˈmɑːnəˌsteri//ˈmɒnəstri/

معنی: صومعه، خانقاه، دیر، خانقاه راهبان، رهبانگاه
معانی دیگر: خانگاه (خانقاه)، میاسطو

جمله های نمونه

1. his earthly remains were buried in a monastery
جسد او را در خانقاهی خاک کردند.

2. He has cloistered himself in a monastery for more than thirty years.
[ترجمه گوگل]او بیش از سی سال است که خود را در یک صومعه اسکان داده است
[ترجمه ترگمان]بیش از سی سال است که در صومعه محبوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He entered a monastery as a young man.
[ترجمه امین] او به عنوان یک مرد جوان وارد صومعه شد.
|
[ترجمه گوگل]او در جوانی وارد صومعه شد
[ترجمه ترگمان]به یک صومعه مانند یک مرد جوان وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Women are not allowed to enter the monastery for historical reasons.
[ترجمه گوگل]زنان به دلایل تاریخی اجازه ورود به صومعه را ندارند
[ترجمه ترگمان]زنان اجازه ورود به صومعه را به دلایل تاریخی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We went on retreat at/to a monastery in Wales.
[ترجمه گوگل]ما به عقب نشینی در/به صومعه ای در ولز رفتیم
[ترجمه ترگمان]ما به عقب نشینی در \/ به یک صومعه در ولز رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The monastery is in a remote mountain pass.
[ترجمه گوگل]این صومعه در یک گردنه کوهستانی دور افتاده قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این صومعه در گذرگاه کوهستانی از راه دور قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He lived in a monastery for most of his life.
[ترجمه گوگل]او بیشتر عمر خود را در صومعه زندگی کرد
[ترجمه ترگمان]او بیشتر عمرش در صومعه زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. asceticism practiced in a monastery.
[ترجمه گوگل]زهد انجام شده در صومعه
[ترجمه ترگمان]ریاضت در صومعه اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's living in a monastery in a gesture of atonement for human rights abuses committed under his leadership.
[ترجمه گوگل]او در صومعه ای زندگی می کند تا به عنوان تاوان نقض حقوق بشر که تحت رهبری او انجام شده است
[ترجمه ترگمان]او در صومعه ای زندگی می کند و برای نقض حقوق بشر که تحت رهبری او است، کفاره می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The monastery has taken in 26 refugees.
[ترجمه گوگل]این صومعه 26 پناهنده را پذیرفته است
[ترجمه ترگمان]این صومعه در ۲۶ پناهنده گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He entered the hermetic world of the monastery at a young age.
[ترجمه گوگل]او در جوانی وارد دنیای هرمسی صومعه شد
[ترجمه ترگمان]وی در سنین جوانی وارد دنیای hermetic شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They found an icon in the monastery.
[ترجمه گوگل]آنها نمادی را در صومعه پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک نماد در صومعه پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was previously a small monastery but the authorities turned all the monks out.
[ترجمه گوگل]قبلاً یک صومعه کوچک بود، اما مقامات تمام راهبان را بیرون کردند
[ترجمه ترگمان]این صومعه قبلا یک صومعه کوچک بود، اما مقامات همه راهب ها را بیرون کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This drawing of the monastery was done from an unusual angle.
[ترجمه گوگل]این نقاشی از صومعه از زاویه ای غیر معمول انجام شده است
[ترجمه ترگمان]این نقاشی صومعه از یک زاویه غیر معمول انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The building began life as a monastery.
[ترجمه گوگل]این ساختمان زندگی خود را به عنوان یک صومعه آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]این ساختمان زندگی را به عنوان یک صومعه آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صومعه (اسم)
abbey, monastery, convent, nunnery, cloister, friary, minster

خانقاه (اسم)
abbey, monastery, convent, friary, house, inhabitation

دیر (اسم)
abbey, monastery, convent, cloister

خانقاه راهبان (اسم)
monastery, convent

رهبانگاه (اسم)
monastery

انگلیسی به انگلیسی

• community of monks, residence of a community of monks
a monastery is a building or collection of buildings in which monks live.

پیشنهاد کاربران

chapel : نمازخانه ( محل کوچکی برای عبادت مسیحیان )
church : کلیسا ( محل بزرگتری برای عبادت، ازدواج، مطالعه کتاب مقدس و بحث به صورت گروهی، کلاس برای کودکان تا انجیل را بشناسند و عقاید را یادبگیرند، برنامه هایی مثل خوراک مختصر گروهی، آواز های گروهی مذهبی و خیلی چیز های دیگر )
...
[مشاهده متن کامل]

cathedral : کلیسای جامع ( بسیار بزرگتر )
monastery, monasteries : حوزه علمیه ( آموزشگاه و خوابگاه راهبان دینی مسیحی یا بودایی و. . . )
abbey, abbeys : حوزه علمیه بزرگ ( یک monastery که بزرگ تر و جامع تر است بعضی از این آموزشگاه ها اکنون کلیسا شده. )
convent : حوزه علمیه خواهران
abbot : رئیس حوزه علمیه برادران
abbess : رئیس حوزه علمیه خواهران

دیر. صومعه
مثال:
they sojourned in the monastery
آنها در صومعه و دیر اقامت گزیدند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : monastery / monasticism
✅️ صفت ( adjective ) : monastic
✅️ قید ( adverb ) : monastically
monastery ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: صومعه
تعریف: 1. مکانی که راهبان یا راهبگانی که سوگند تجـرد خورده اند در آن زندگی می کنند 2. مکان یا دیری که راهبان یا راهبگان فرقۀ مذهبی خاصی در آن زندگی می کنند
برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه بهره برد:
Is the Mona Lisa smile painting in a
mountain monastery
آیا تابلوی لبخند مونالیزا در صومعه ای کوهستانی است؟
Convent : محل اجتماع و خواب راهبه ها ( زنان ) - صومعه
Monastery : محل اجتماع و خواب راهب ها ( مردان ) - صومعه
مترادف Convent واژه ی Nunnery رو داریم
مترادف monastery واژه ی Friary رو داریم
🔴 Friary :
...
[مشاهده متن کامل]

a building or community occupied by or consisting of friars.
🔴 Friar :
a member of any of certain religious orders of men, especially the four mendicant orders ( Augustinians, Carmelites, Dominicans, and Franciscans )
🔴 Abbey هم مربوط به هر دو جنس هست
noun: abbey; plural noun: abbeys
the building or buildings occupied by a community of monks or nuns.
🔴 یه واژه دیگه هم هست به اسم priory که نسخه کوچک monastery هست
noun: priory; plural noun: priories
a small monastery or nunnery that is governed by a prior or prioress.

پارساکده

بپرس