molt

/moʊlt//məʊlt/

معنی: پوست انداختن، موی ریختن، تولک رفتن
معانی دیگر: (جانورانی مانند مار) پوست انداختن، (پرندگان) تولک رفتن، پر ریختن، (جانوران شاخ دار) شاخ انداختن، مو ریختن، شاخ یا پر یا پوست انداخته شده، پوست اندازی، تولک، پرریزی، موریزی، شاخ ریزی، کریچ

جمله های نمونه

1. birds molt once or twice a year
پرندگان سالی یک یا دو بار پر می ریزند.

2. i found a snake molt
من یک پوست مار پیدا کردم.

3. Like all crustaceans, krill must molt in order to grow.
[ترجمه گوگل]مانند همه سخت پوستان، کریل برای رشد باید پوست اندازی شود
[ترجمه ترگمان]مثل همه صدف ها، krill باید برای رشد کردن آماده باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They molt carapaces, I molt old body.
[ترجمه گوگل]آنها پوست اندازی می کنند، من بدن پیر را پوست اندازی می کنم
[ترجمه ترگمان] اونا \"carapaces\" هستن من یه جسد پیر دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Molt - inhibiting hormone ( MIH ) is a member of CHH ( crustacean hyperglycemic hormone ) family.
[ترجمه گوگل]هورمون مهارکننده پوست اندازی (MIH) یکی از اعضای خانواده CHH (هورمون هیپرگلیسمیک سخت پوستان) است
[ترجمه ترگمان]هورمون مهار Molt (MIH)عضو خانواده CHH (هورمون hyperglycemic hyperglycemic)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finches start to molt at around twelve weeks of age.
[ترجمه گوگل]فنچ ها در حدود دوازده هفتگی شروع به پوست اندازی می کنند
[ترجمه ترگمان]finches در حدود دوازده هفته به molt شروع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their hair was in raggedy patches, for they were molting their thick winter coats.
[ترجمه گوگل]موهایشان تکه های ناهموار بود، زیرا کت های ضخیم زمستانی خود را پوست اندازی می کردند
[ترجمه ترگمان]موهایش ژولیده و ژولیده بود، زیرا به لک winter winter رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lesions will "bleach out" and become clean wounds that will heal after a molt.
[ترجمه گوگل]ضایعات "سفید" می شوند و به زخم های تمیزی تبدیل می شوند که پس از پوست اندازی بهبود می یابند
[ترجمه ترگمان]این ضایعه \"سفید کننده\" است و زخم هایی تمیز پیدا می کند که بعد از یک molt التیام پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inner Mongolia Tong Liao City anywhere can make the compound color up molt? ? ? ? ? ? ?
[ترجمه گوگل]مغولستان داخلی تانگ لیائو شهر در هر کجا می تواند رنگ ترکیبی را پوست اندازی کند؟ ? ? ? ? ? ?
[ترجمه ترگمان]مغولستان، Tong سیتی \"، هر جایی می تونه رنگ\" molt \"رو رنگ کنه؟\" ؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This veterinary product is very effective in preventing animal molt.
[ترجمه گوگل]این محصول دامپزشکی در جلوگیری از پوست اندازی حیوانات بسیار موثر است
[ترجمه ترگمان]این محصول دامپزشکی در پیش گیری از molt حیوان بسیار موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوست انداختن (فعل)
shell, slouch, peel, desquamate, molt, moult, exuviate

موی ریختن (فعل)
molt, moult, mew

تولک رفتن (فعل)
molt, moult

انگلیسی به انگلیسی

• periodical shedding (of horns, skins, feathers, etc.) to make way for new growth
shed periodically (horn, skin, feathers, etc.) to make way for new growth

پیشنهاد کاربران

بپرس