mollycoddle

/ˈmɑːliˌkɑːdl̩//ˈmɒlɪkɒdl̩/

معنی: ادم ناز پرورده، شخص زن صفت، ناز کشیدن
معانی دیگر: (مرد یا پسر بچه) عزیز دردانه، نازپرورده

جمله های نمونه

1. his mother has turned him into a mollycoddle
مادرش او را نازنازی بارآورده است.

2. He had been mollycoddled as a young boy.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پسر جوان مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]مثل یک پسر بچه mollycoddled شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You're not helping the children by mollycoddling them - they have to grow up sometime.
[ترجمه گوگل]شما با مولکول کردن کودکان به آنها کمک نمی کنید - آنها باید زمانی بزرگ شوند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was mollycoddled as a child.
[ترجمه گوگل]او در کودکی مولیکود شده بود
[ترجمه ترگمان]مثل یک بچه رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Christopher accused me of mollycod-dling Andrew.
[ترجمه گوگل]کریستوفر من را متهم کرد که اندرو را مولیکاد کرده است
[ترجمه ترگمان]کریستوفر منو به \"mollycod - dling\" متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Seems to need a deal of mollycoddling.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نیاز به یک معامله مولیکودلینگ دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه به یه معامله احتیاج داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I have never mollycoddled any of my artists.
[ترجمه گوگل]من هرگز هیچ یک از هنرمندانم را قلع و قمع نکرده ام
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت هیچ کدام از artists را ندیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let's not mollycoddle our students!
[ترجمه گوگل]بیایید دانش آموزان خود را مولکول نکنیم!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But, molly-coddled by the government for years, they may not be equipped to stand on their own two feet.
[ترجمه گوگل]اما، آنها که سال ها توسط دولت مورد سرزنش قرار گرفته اند، ممکن است مجهز نباشند تا روی پای خود بایستند
[ترجمه ترگمان]اما، مالی که برای سال ها توسط دولت مورد توجه قرار گرفته است، ممکن است برای ایستادن روی پاهای خود تجهیز نشده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They must be presented, minded and mollycoddled if necessary so that they concentrate totally on their own performance.
[ترجمه گوگل]آن‌ها باید در صورت لزوم ارائه شوند، فکر و ذهنشان به هم ریخته شود تا کاملاً روی عملکرد خود تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید در صورت لزوم، minded و mollycoddled ارائه شوند تا بتوانند کاملا بر روی عملکرد خود تمرکز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I realised I'd been mollycoddled at school.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که در مدرسه مولیکود شده ام
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که در مدرسه به سر برده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stop mollycoddling those kids - they need to think for themselves.
[ترجمه گوگل]دست از قاطی کردن آن بچه ها بردارید - آنها باید خودشان فکر کنند
[ترجمه ترگمان]این کودکان را رها کنید - آن ها باید خودشان فکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mollycoddle does no interest in everything.
[ترجمه گوگل]مولیکودل به همه چیز علاقه ای ندارد
[ترجمه ترگمان]اون زن صفت هیچ علاقه ای به همه چیز نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's just a small operation, I cant mollycoddle myself, life must go on!
[ترجمه گوگل]این فقط یک عمل کوچک است، من نمی توانم خودم را قلع و قمع کنم، زندگی باید ادامه داشته باشد!
[ترجمه ترگمان]این فقط یک عمل کوچک است، من نمی توانم زندگی کنم، زندگی باید ادامه پیدا کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادم ناز پرورده (اسم)
mollycoddle

شخص زن صفت (اسم)
mollycoddle

ناز کشیدن (فعل)
mollycoddle

انگلیسی به انگلیسی

• boy or man that is used to being spoiled or pampered
spoil, pamper
if you mollycoddle someone, you do too many things for them and you protect them from unpleasant experiences; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To treat someone with excessive care or indulgence 🎀
🔍 مترادف: Pamper
✅ مثال: She tended to mollycoddle her children, never letting them experience hardship
با این کلمه یک معادل جالب در فارسی داریم.
به یکی می گوییم لازم نکرده بیخودی ازم تعریف کنی
You don't have to mollycoddle me.
سوسول بار آوردن

بپرس