moldy

/ˈmoʊldi//ˈməʊldi/

معنی: کپک زده، کهنه و فاسد
معانی دیگر: کپک گرفته، (در اثر کهنگی یا کهولت یا فساد) مانده، بیات، بوی نا گرفته، پوسیده، مال عهد دقیانوس، مال عهد دقیانوس a moldy professor استاد خرف moldy traditions سنتهای پوسیده

جمله های نمونه

1. moldy bread
نان کپک زده

2. moldy traditions
سنت های پوسیده

3. a moldy professor
استاد خرف

4. She chucked the moldy potatoes in the dustbin.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی های کپک زده را در سطل زباله ریخت
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی کپک زده را توی سطل آشغال ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This was fine compared to the moldy tents and dirt floors at tent city.
[ترجمه گوگل]این در مقایسه با چادرهای کپک زده و کف خاکی در شهر چادر خوب بود
[ترجمه ترگمان]این هتل در مقایسه با چادرهای پوسیده و زمین های کثیف در شهرک خیمه بسیار خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The toxin produced by the fungus grows in moldy feed.
[ترجمه گوگل]سم تولید شده توسط قارچ در خوراک کپک زده رشد می کند
[ترجمه ترگمان]سمی که توسط قارچ ها درست شده در حال کپک زدن رشد میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wet, moldy basements may be more than a nuisance.
[ترجمه گوگل]زیرزمین های مرطوب و کپک زده ممکن است بیش از یک مزاحم باشند
[ترجمه ترگمان]زیر زمین مرطوب و پوسیده، ممکن است بیش از یک مزاحمت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I would rather go moldy in fastuous than hold the love in grievance.
[ترجمه گوگل]ترجیح می‌دهم در حالت کپک‌زدایی باشم تا اینکه عشق را در گلایه نگه دارم
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم در fastuous کپک زده باشم تا این که عشق را به درد بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She tossed the moldy bread into the garbage.
[ترجمه ناشناس] نان کپک زده را در آشغال انداخت
|
[ترجمه گوگل]نان کپک زده را داخل زباله انداخت
[ترجمه ترگمان]نان کپک زده را به سطل آشغال انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To listener Glenn Gargas, the report was as stale as moldy bread.
[ترجمه گوگل]برای شنونده گلن گارگاس، گزارش به اندازه نان کپک زده کهنه بود
[ترجمه ترگمان]، \"شنونده\" گلن Gargas گزارش مثل یه نون کپک زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A cement foundation of a farmhouse was still standing, and a few moldy lilac bushes shielded the barracks from view.
[ترجمه گوگل]پایه سیمانی یک خانه کشاورزی هنوز پابرجا بود و چند بوته یاسی کپک زده پادگان را از دید محافظت می کرد
[ترجمه ترگمان]ساختمان یک خانه روستایی بود که هنوز ایستاده بود و چند بوته گل یاس بنفش، سربازخانه را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Today, courts still follow the spirit of these mean and moldy precedents.
[ترجمه گوگل]امروزه دادگاه ها همچنان از روح این سوابق پست و کپک زده پیروی می کنند
[ترجمه ترگمان]امروزه، دادگاه ها همچنان از روح این سوابق و سوابق پوسیده پیروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And, like an Edgar Allan Poe character, he harbors a penchant for graveyards, caskets and moldy cellars.
[ترجمه گوگل]و مانند یک شخصیت ادگار آلن پو، او تمایل زیادی به قبرستان ها، تابوت ها و زیرزمین های کپک زده دارد
[ترجمه ترگمان]\"و مثل\" ادگار Allan \"که به قبرستان میره، تابوت\" تابوت \"و\" تابوت کپک زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It said that even though consumers had also complained about a moldy smell in Rolaids and Extra-Strength Tylenol, the company had not widened its investigation to include those products.
[ترجمه گوگل]این شرکت گفت که حتی با وجود اینکه مصرف کنندگان از بوی کپک زدگی در Rolaids و Extra-Strength Tylenol شکایت کرده اند، این شرکت تحقیقات خود را برای شامل این محصولات گسترش نداده است
[ترجمه ترگمان]در این گزارش گفته شده است که با وجود این که مصرف کنندگان از بوی کپک در Rolaids و Tylenol Extra شاکی هستند، شرکت تحقیقات خود را گسترش نداده است تا این محصولات را در بر گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A piece of home-baked bread, say, left on your kitchen counter(sentence dictionary), will get moldy relatively fast.
[ترجمه گوگل]یک تکه نان خانگی، مثلاً روی پیشخوان آشپزخانه (فرهنگ جملات) باقی مانده باشد، نسبتاً سریع کپک می زند
[ترجمه ترگمان]قطعه ای از نان خانگی که بر روی پیشخوان آشپزخانه گذاشته می شود (فرهنگ لغت حکم)، به طور نسبتا سریع پوسیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کپک زده (صفت)
frowsty, musty, moldy, mouldy

کهنه و فاسد (صفت)
moldy, mouldy

انگلیسی به انگلیسی

• mildewy, overgrown with mold, musty with age or decay (also mouldy)

پیشنهاد کاربران

The cheese is moldy
کپک زده
Do not imagine the fog of moldy foxes
روباه پیر کپک زده خیالاتی نشو

بپرس