moldering

جمله های نمونه

1. he was moldering in his grave
او داشت در گور خود می پوسید.

انگلیسی به انگلیسی

• rotting, becoming rotten

پیشنهاد کاربران

Slowly decay or disintegrate, especially because of neglect.
چیزی به خاطر بی توجهی به مرور پوسیده و متلاشی شود.
مثال:
The books, if any are ever printed, will moulder in the warehouse.
ترجمه پیشنهادی:
کتاب ها اگر هم به چاپ برسند رفته رفته در مخزن/انبار پوسیده می شوند.
پوسیدن

بپرس