molality


شیمى : مولالیته

جمله های نمونه

1. Amount of temperature change depends linearly on the molality of B, with a constant that depends on what the mixture is.
[ترجمه گوگل]مقدار تغییر دما به طور خطی به مولالیته B بستگی دارد، با ثابتی که بستگی به نوع مخلوط دارد
[ترجمه ترگمان]مقدار تغییرات دما به صورت خطی به the B بستگی دارد، با یک ثابت که به آن بستگی دارد که مخلوط چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I said we're going to use molality.
[ترجمه گوگل]گفتم از مولالیته استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]گفتم که می خوایم از molality استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I mean, the molality of B divided by the change in temperature.
[ترجمه گوگل]منظور من تقسیم مولالیته B بر تغییر دما است
[ترجمه ترگمان]منظورم این است که molality B با تغییر دما تقسیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Molality - The number of moles of solute divided by the number of kilograms of solvent.
[ترجمه گوگل]مولالیته - تعداد مول های املاح تقسیم بر تعداد کیلوگرم حلال
[ترجمه ترگمان]Molality - تعداد مول های حل شونده تقسیم بر تعداد کیلوگرم حلال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So this is the molality of B times the molecular weight of A.
[ترجمه گوگل]بنابراین این مولالیته B برابر وزن مولکولی A است
[ترجمه ترگمان]پس این the برابر با وزن مولکولی A است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Molality. Molality is the number of moles of solute divided by kilograms of solvent.
[ترجمه گوگل]ملاالت مولالیته تعداد مول های املاح تقسیم بر کیلوگرم حلال است
[ترجمه ترگمان]Molality Molality تعداد مول های حل شونده تقسیم بر کیلوگرم حلال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Times the molality of B.
[ترجمه گوگل]برابر مولالیته B
[ترجمه ترگمان]تایمز ب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now, the only I can do is, I'm trying to get at molality here.
[ترجمه گوگل]اکنون، تنها کاری که می‌توانم انجام دهم این است که در اینجا سعی می‌کنم به موالیتی برسم
[ترجمه ترگمان]حالا، تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که دارم سعی می کنم به \"molality\" برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] مولالیته
[نساجی] مولالیته
[آب و خاک] نم

انگلیسی به انگلیسی

• number of moles of solute per kilogram of solvent (chemistry)

پیشنهاد کاربران

بپرس