moistening


نم برداشتن، مرطوب شدن معمارى : نم زدن

جمله های نمونه

1. he kept moistening his swollen lips with his tongue
او مرتبا با زبان لب های متورم خود را تر می کرد.

2. to temper clay by moistening and kneading
گل رس را با نم زدن و مالیدن به عمل آوردن

تخصصی

[نساجی] نم کشیدن - مرطوب شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس