moil

/moɪl//moɪl/

معنی: خرحمالی، کار شاق، خرحمالی کردن، جان کندن، چرک کردن
معانی دیگر: (محلی) مشقت کشیدن، (قدیمی) خیس کردن، کار سخت، مرطوب کردن

جمله های نمونه

1. I shall have to toil and moil all my days, with only little bits of fun now and then, and get old and ugly and sour, because I'm poor and can't enjoy my life as other girls do.
[ترجمه گوگل]من باید تمام روزهایم را زحمت بکشم و تکه تکه کنم، گاه و بیگاه فقط با ذره ای سرگرمی، و پیر و زشت و ترش شوم، زیرا فقیر هستم و نمی توانم مانند دختران دیگر از زندگی ام لذت ببرم
[ترجمه ترگمان]من باید کار کنم و تمام روز را جان بکنم، فقط یک خرده خوش حال می کنم، و بعد هم پیر و زشت می شوم، چون من فقیر هستم و نمی توانم مثل دخترهای دیگر از زندگی لذت ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I shall have to toil and moil all my days.
[ترجمه گوگل]من باید تمام روزهایم را زحمت بکشم و آزار بدهم
[ترجمه ترگمان]تمام روز را باید کار کنم و کار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tur moil sweeping through the world of knowledge economy, e commerce have sprung up everywhere, new network is scattered, in the face of many inspirational move to a change in accounting go?
[ترجمه گوگل]چرخش فراگیر از طریق دنیای اقتصاد دانش، تجارت الکترونیک در همه جا ظهور کرده است، شبکه جدید پراکنده است، در مواجهه با بسیاری از حرکت الهام بخش به تغییر در حسابداری بروید؟
[ترجمه ترگمان]Tur moil در سراسر جهان اقتصاد دانش را جارو می کند، تجارت الکترونیک همه جا ظهور کرده است، شبکه جدیدی پراکنده شده است، در مواجهه با بسیاری از جنبش های الهام بخش برای تغییر در حسابداری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They use their money earned by moil to buy or sell the stock whose price is changing every second.
[ترجمه گوگل]آنها از پول خود برای خرید یا فروش سهامی استفاده می کنند که قیمت آن هر ثانیه در حال تغییر است
[ترجمه ترگمان]آن ها از پولشان برای خرید یا فروش سهام خود استفاده می کنند که قیمت آن ها هر ثانیه تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The traditional home theatre, particularly heavy, commonly reaches 50kg, so it is moil when moving.
[ترجمه گوگل]سینمای خانگی سنتی، مخصوصاً سنگین، معمولاً به 50 کیلوگرم می رسد، بنابراین هنگام جابجایی، خیس می شود
[ترجمه ترگمان]تئاتر داخلی سنتی، به ویژه سنگین، عموما به ۵۰ کیلوگرم می رسد، بنابراین در هنگام حرکت، moil است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Depression in urban life and space, tenses of toil and moil are frequently rushed away by the so-called "Countryside Oxygen Bar".
[ترجمه گوگل]افسردگی در زندگی شهری و فضا، تنش های زحمت و زحمت اغلب توسط به اصطلاح «نوار اکسیژن روستا» از بین می رود
[ترجمه ترگمان]افسردگی در زندگی شهری و فضا، انقباض کار و moil اغلب به وسیله \"بار اکسیژن روستایی\" به سرعت از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Based on the previous research, one gene of Bombyx moil named as HSP20. 8 can be over expressed in kidney-shaped eggs than in other organs.
[ترجمه گوگل]بر اساس تحقیقات قبلی، یکی از ژن های Bombyx moil به نام HSP20 8 را می توان در تخم های کلیه شکل بیش از سایر اندام ها بیان کرد
[ترجمه ترگمان]براساس تحقیقات قبلی، یک ژن of moil به نام HSP۲۰ نامگذاری شد ۸ می تواند در تخم مرغ شکل مانند نسبت به دیگر اندام ها مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرحمالی (اسم)
grind, slog, moil, fag, corvee, drudgery, elbow grease, plod, punisher, taskwork, hackwork, spadework

کار شاق (صفت)
moil

خرحمالی کردن (فعل)
slog, moil, fag, plod, drudge

جان کندن (فعل)
grub, moil, fag, swot

چرک کردن (فعل)
soil, putrefy, begrime, stain, fester, grime, moil, draggle, suppurate

انگلیسی به انگلیسی

• hard labor, drudgery; confusion, turmoil
work hard, labor; be in a state of agitation; agitate, whirl

پیشنهاد کاربران

بپرس