modus operandi

/ˈmodəsˌɑːpəˈrændi//ˈmodəsˌɑːpəˈrændi/

معنی: طرز عمل، مشی، روش کار
معانی دیگر: طرز انجام، شیوه ی انجام، اسلوب عملکرد، کرد شیوه

جمله های نمونه

1. An example of her modus operandi was provided during a terse exchange with the defendant.
[ترجمه گوگل]نمونه ای از شیوه کار او در طی یک مبادله کوتاه با متهم ارائه شد
[ترجمه ترگمان]نمونه ای از نحوه عملکرد او در طی یک تبادل مختصر با متهم انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Given Takeshita's modus operandi, bribes were necessary, and he argued that the Recruit deal was above board.
[ترجمه گوگل]با توجه به شیوه کار تاکشیتا، رشوه لازم بود، و او استدلال کرد که قرارداد استخدام فوق العاده بود
[ترجمه ترگمان]با توجه به روش Takeshita s، رشوه لازم بود، و او استدلال می کرد که معامله Recruit بالاتر از هییت مدیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Its typical modus operandi is not to bid but threaten effectively to liquidate the trust, a vote of corporate hara-kiri.
[ترجمه گوگل]روش معمول آن پیشنهاد دادن نیست، بلکه به طور مؤثر تهدید به انحلال اعتماد است، رأی شرکت هاراکیری
[ترجمه ترگمان]روش معمول آن، پیشنهاد قیمت نیست بلکه تهدید موثر برای انحلال اعتماد، رای of شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such a modus operandi would be a severe task for an experienced campaigner, let alone a novice like Forbes.
[ترجمه گوگل]چنین شیوه‌ای برای یک مبارز باتجربه کار سختی است، چه رسد به تازه‌کاری مانند فوربس
[ترجمه ترگمان]چنین عملکردی برای یک مبارز باتجربه، وظیفه ای جدی خواهد بود، چه برسد به یک مبتدی مانند فوربس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our Chinese courts should learn from the pertinent modus operandi in the international dispute settlement mechanism to further perfect the trial activities.
[ترجمه گوگل]دادگاه‌های چینی ما باید از شیوه‌های عملی مربوط به مکانیسم حل و فصل اختلافات بین‌المللی درس بگیرند تا فعالیت‌های محاکمه را تکمیل کنند
[ترجمه ترگمان]دادگاه های چین ما باید از روش کار مربوطه در مکانیزم حل اختلاف بین المللی برای تکمیل فعالیت های آزمایشی یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion: Dry pipe pharmacotherapy is a modus operandi for acute and chronic disease of periapical.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: دارودرمانی لوله خشک روشی برای بیماری‌های حاد و مزمن پری آپیکال است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: لوله خشک pharmacotherapy روش کار برای بیماری های حاد و مزمن of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. M. M. S. 's modus operandi was more like setting a thief to help other thieves get away with the loot.
[ترجمه گوگل]روش کار M M S بیشتر شبیه تنظیم یک دزد بود تا به سارقان کمک کند تا از غارت فرار کنند
[ترجمه ترگمان]مسی و ام اس - - - - - - - - عادت کردن برای کمک به دزدان دریایی بیشتر شبیه یک دزد بود تا به دزدها کمک کنند تا از غارت فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The international modus operandi of government procurement and its apocalypse.
[ترجمه گوگل]شیوه‌های بین‌المللی تدارکات دولتی و آخرالزمان آن
[ترجمه ترگمان]شیوه کار بین المللی تامین دولت و مکاشفه آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusion:percussopunctator is the modus operandi to treat habitual constipation.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: ضربه‌ای ضربه‌ای روشی برای درمان یبوست معمولی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: percussopunctator روش کار برای درمان یبوست عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This kind of modus operandi fall short of our policy.
[ترجمه گوگل]این نوع روش عملی با خط مشی ما فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع شیوه کار، کم و بیش خط مشی ما را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But also a useful modus operandi at this stage.
[ترجمه گوگل]اما همچنین یک روش عمل مفید در این مرحله
[ترجمه ترگمان]اما در این مرحله روش کار مفیدی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bad bosses often have a recognizable modus operandi!
[ترجمه گوگل]کارفرمایان بد اغلب شیوه کار قابل تشخیصی دارند!
[ترجمه ترگمان]مدیران بد اغلب روش modus قابل تشخیص دارند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is what we can conclude from the modus operandi.
[ترجمه گوگل]این همان چیزی است که می توانیم از روش عمل به این نتیجه برسیم
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که ما می توانیم از روش modus روش operandi بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Influence of two modus operandi in acute cholecystitcs in coagulative fuction.
[ترجمه گوگل]تأثیر دو روش عمل در کوله سیستیت حاد در عملکرد انعقادی
[ترجمه ترگمان]تاثیر دو روش کار در cholecystitcs حاد در coagulative fuction مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The police gave a full description of the thief's modus operandi.
[ترجمه گوگل]پلیس شرح کاملی از شیوه کار دزد ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس توضیح کاملی از روش کار دزدی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرز عمل (اسم)
action, manner, procedure, modus operandi, mode

مشی (اسم)
tack, behavior, modus operandi, gait, behaviour, walking

روش کار (اسم)
modus operandi, program, programme

انگلیسی به انگلیسی

• method of operation, manner of action
a modus operandi is a particular way of doing something; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

the basis of decision - making
شگرد
ترفند
طرز عمل ، روش کار، شیوه ارتکاب ، روش معمول و مرسوم ارتکاب جرم که یک مجرم خاص جرمی را انجام می دهد
noun [ S] formal
a particular way of doing something/ Modus operandi is a Latin phrase that means “mode of operation” or “method of operating”. In criminology, it refers to a distinct pattern or manner of working that comes to be associated with a particular criminal.
...
[مشاهده متن کامل]

اسم، رسمی/ یک روش خاص برای انجام کاری، قِلق، سبک و شیوه کار
یک عبارت لاتین است که به معنای "شیوه عملکرد" یا "روش کار" است. در جرم شناسی، به یک الگو یا شیوه کار مشخص اشاره دارد که با یک مجرم خاص مرتبط است.
The couple’s modus operandi was that Olivier should lure the victims into the vehicle, as a woman was less likely to make them fearful or suspicious.
The police were able to identify the suspect based on his modus operandi in previous crimes.
The company’s modus operandi is to provide high - quality products at affordable prices.
The hacker’s modus operandi was to gain access to sensitive information by exploiting vulnerabilities in the system.
The spy’s modus operandi was to blend in with the crowd and gather information without being detected.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/modus-operandi• https://www.britannica.com/topic/modus-operandi
رویکرد
S. O. P
Standard Operation Procedure
modus operandi کارشیوه
modus Vivendi زیست شیوه، توافق موقت

نحوه اجرای عملیات
شیوه کار
خط مشی

بپرس