modus


معنی: طرز، طریقه، طریق
معانی دیگر: روش، وجه

جمله های نمونه

1. After 1940, a modus vivendi between church and state was achieved.
[ترجمه گوگل]پس از سال 1940، یک مدوس ویوندی بین کلیسا و دولت به دست آمد
[ترجمه ترگمان]بعد از ۱۹۴۰، روش \"سازش\" بین کلیسا و دولت به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An example of her modus operandi was provided during a terse exchange with the defendant.
[ترجمه گوگل]نمونه ای از شیوه کار او در طی یک مبادله کوتاه با متهم ارائه شد
[ترجمه ترگمان]نمونه ای از نحوه عملکرد او در طی یک تبادل مختصر با متهم انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We managed to achieve a kind of modus vivendi.
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم به نوعی مدوس ویوندی برسیم
[ترجمه ترگمان]ما موفق شدیم راهی برای \" \"زندگی\" \" پیش رویم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The two states reached a kind of modus vivendi.
[ترجمه گوگل]دو دولت به نوعی مدوس ویوندی رسیدند
[ترجمه ترگمان]دو ایالت به نوعی روش \"کنار آمدن\" دست یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Given Takeshita's modus operandi, bribes were necessary, and he argued that the Recruit deal was above board.
[ترجمه گوگل]با توجه به شیوه کار تاکشیتا، رشوه لازم بود، و او استدلال کرد که قرارداد استخدام فوق العاده بود
[ترجمه ترگمان]با توجه به روش Takeshita s، رشوه لازم بود، و او استدلال می کرد که معامله Recruit بالاتر از هییت مدیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its typical modus operandi is not to bid but threaten effectively to liquidate the trust, a vote of corporate hara-kiri.
[ترجمه گوگل]روش معمول آن پیشنهاد دادن نیست، بلکه به طور مؤثر تهدید به انحلال اعتماد است، رأی شرکت هاراکیری
[ترجمه ترگمان]روش معمول آن، پیشنهاد قیمت نیست بلکه تهدید موثر برای انحلال اعتماد، رای of شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old modus vivendi is fading, for ever.
[ترجمه گوگل]مدوس ویوندی قدیمی برای همیشه در حال محو شدن است
[ترجمه ترگمان]روش قدیمی برای همیشه در حال افول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such a modus operandi would be a severe task for an experienced campaigner, let alone a novice like Forbes.
[ترجمه گوگل]چنین شیوه‌ای برای یک مبارز باتجربه کار سختی است، چه رسد به تازه‌کاری مانند فوربس
[ترجمه ترگمان]چنین عملکردی برای یک مبارز باتجربه، وظیفه ای جدی خواهد بود، چه برسد به یک مبتدی مانند فوربس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It could therefore be allowed to absorb the modus.
[ترجمه گوگل]بنابراین می توان به آن اجازه داد تا حالت را جذب کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین می تواند این روش را داشته باشد تا روش کار را به خود جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our Chinese courts should learn from the pertinent modus operandi in the international dispute settlement mechanism to further perfect the trial activities.
[ترجمه گوگل]دادگاه‌های چینی ما باید از شیوه‌های عملی مربوط به مکانیسم حل و فصل اختلافات بین‌المللی درس بگیرند تا فعالیت‌های محاکمه را تکمیل کنند
[ترجمه ترگمان]دادگاه های چین ما باید از روش کار مربوطه در مکانیزم حل اختلاف بین المللی برای تکمیل فعالیت های آزمایشی یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion: Dry pipe pharmacotherapy is a modus operandi for acute and chronic disease of periapical.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: دارودرمانی لوله خشک روشی برای بیماری‌های حاد و مزمن پری آپیکال است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: لوله خشک pharmacotherapy روش کار برای بیماری های حاد و مزمن of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. M. M. S. 's modus operandi was more like setting a thief to help other thieves get away with the loot.
[ترجمه گوگل]روش کار M M S بیشتر شبیه تنظیم یک دزد بود تا به سارقان کمک کند تا از غارت فرار کنند
[ترجمه ترگمان]مسی و ام اس - - - - - - - - عادت کردن برای کمک به دزدان دریایی بیشتر شبیه یک دزد بود تا به دزدها کمک کنند تا از غارت فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The international modus operandi of government procurement and its apocalypse.
[ترجمه گوگل]شیوه‌های بین‌المللی تدارکات دولتی و آخرالزمان آن
[ترجمه ترگمان]شیوه کار بین المللی تامین دولت و مکاشفه آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusion:percussopunctator is the modus operandi to treat habitual constipation.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: ضربه‌ای ضربه‌ای روشی برای درمان یبوست معمولی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: percussopunctator روش کار برای درمان یبوست عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرز (اسم)
way, sort, manner, mode, kind, form, method, how, shape, garb, genre, fashion, modus

طریقه (اسم)
way, path, manner, mode, method, fashion, modus

طریق (اسم)
way, road, path, manner, mode, method, fashion, modus

انگلیسی به انگلیسی

• way, manner, method; arrangement of the terms of a contract

پیشنهاد کاربران

بپرس