modesty

/ˈmɑːdəsti//ˈmɒdɪsti/

معنی: محجوبیت، عفت، تواضع، فروتنی، امساک، شکسته نفسی، حیا، حجب، ازرم
معانی دیگر: کم ادعایی، خشوع، خضوع، افتادگی، آزرم، سادگی و بی پیرایگی، میانه روی، اعتدال

جمله های نمونه

1. learn modesty if you desire perfection
افتادگی آموز اگر طالب فضلی

2. maidenly modesty
حجب و حیای دختروار

3. proper modesty
حجب و حیای زیبنده

4. the modesty the queen's dress surprised him
سادگی و بی پیرایگی پیراهن ملکه او را متعجب کرد.

5. in all modesty
بدون این که بخواهم از خود تعریف کرده باشم،با کمال فروتنی

6. Modesty is the ornament of woman.
[ترجمه شان] حجب و حیا، زینت زن است.
|
[ترجمه گوگل]حیا زینت زن است
[ترجمه ترگمان]حیا ارزش زن را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Modesty is not only and ornament, but also a guard to virtue.
[ترجمه گوگل]حیا نه تنها زینت است، بلکه پاسدار فضیلت است
[ترجمه ترگمان]حجب و حیا نه تنها زینت و زینت است بلکه مدافع فضیلت نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scantiness of modesty is short of knowledge.
[ترجمه Minoo] تواضع نداشتن ( ضعف تواضع ) ، دلیل بر کمبود دانش است. اصطلاح:"درخت هرچی پربارتر، افتاده تر"
|
[ترجمه گوگل]اندک حیا از علم کم است
[ترجمه ترگمان]تواضع و فروتنی بسیار ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wherever valour true is found, true modesty will there abound.
[ترجمه گوگل]هر جا که شجاعت واقعی یافت شود، فروتنی واقعی در آنجا فراوان خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هر جا که شجاعت درست باشد، حجب و حیای حقیقی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her modesty is all put on; at heart she is very vain.
[ترجمه گوگل]حیا او همه پوشیده شده است در قلب او بسیار بیهوده است
[ترجمه ترگمان]حجب و حیای او همه چیز است؛ در قلب، او خیلی بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Industry and modesty are the chief factors of his success.
[ترجمه گوگل]صنعت و حیا از عوامل اصلی موفقیت اوست
[ترجمه ترگمان]صنعت و تواضع عوامل اصلی موفقیت وی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Modesty helps one to go forward.
[ترجمه گوگل]حیا به جلو رفتن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]تواضع به کسی کمک می کند که جلو برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I think in all modesty that I can take some small credit for the team's success.
[ترجمه گوگل]من با کمال تواضع فکر می کنم که می توانم برای موفقیت تیم کمی اعتبار قائل شوم
[ترجمه ترگمان]من به تمام modesty فکر می کنم که می توانم برای موفقیت تیم کمی اعتبار به دست بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He accepted the award with characteristic modesty.
[ترجمه گوگل]او این جایزه را با تواضع مشخصی پذیرفت
[ترجمه ترگمان]وی این جایزه را با فروتنی خاص پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محجوبیت (اسم)
bashfulness, modesty, decency, shamefacedness

عفت (اسم)
virtue, modesty, shamefacedness, purity, chastity, immaculacy, pudency

تواضع (اسم)
courtesy, modesty, humility, obeisance

فروتنی (اسم)
humbleness, lowliness, homeliness, modesty, humility, pudency, simplicity, simpleness, coyness, meekness, demureness, pudicity, rusticity

امساک (اسم)
forbearance, parsimony, modesty

شکسته نفسی (اسم)
modesty, litotes

حیا (اسم)
modesty, pudency, modest reserve

حجب (اسم)
modesty, pudency, timidity, timidness

ازرم (اسم)
shame, modesty, pudency

انگلیسی به انگلیسی

• humbleness, unpretentiousness; moderation; simplicity; decency, propriety in thought or dress
someone who shows modesty does not talk much about their abilities, achievements, or possessions; used showing approval.
modesty is also the fact of being easily embarrassed by things such as nudity.

پیشنهاد کاربران

1. شرم و حیا
2. متواضع بودن، خاکی بودن، برای تعریف کردن از کسی استفاده میشه:
You're being too modest. ( شکست نفسی می فرمایید. )
نجابت - احساس شرم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : modesty
✅️ صفت ( adjective ) : modest
✅️ قید ( adverb ) : modestly
شرم و حیا
I got my answer again
This modesty of your masculinity has driven me mad, killed me ( rises to the heights of love )
من جوابم رو دوباره گرفتم
این حیا ( باحیایی ) مردانگی تو من را به جنون عشق کشانده ، من را کشته است ( خود به فراز اوج عشق میرساند )
دلبرمی ، دلم برات میره
پاکی

بپرس