1. in moderation
در حد اعتدال،با میانه روی،به اندازه
2. he advised moderation to the hostile parties
او طرفین متخاصم را دعوت به گذشت و خونسردی کرد.
3. a man of moderation
مرد میانه رو
4. he eats in moderation and swears no more than several times a day!
او به اندازه خوراک می خورد و در روز بیش از چندین بار فحش نمی دهد!
5. avoid extremes and follow moderation
از افراط و تفریط بپرهیز و میانه روی را پیشه کن.
6. she overstepped the bounds of moderation
او از حد اعتدال خارج شد.
7. Moderation in all things.
[ترجمه امیر] اعتدال در همه چیز.|
[ترجمه گوگل]اعتدال در همه چیز[ترجمه ترگمان]قانع بودن در همه امور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some people think drinking in moderation can prevent heart disease.
[ترجمه امیر] بعضی افراد فکر می کنند نوشیدن در حد اعتدال می تواند از بیماری های قبلی جلوگیری کند.|
[ترجمه گوگل]برخی از مردم فکر می کنند که نوشیدن الکل در حد اعتدال می تواند از بیماری قلبی جلوگیری کند[ترجمه ترگمان]برخی افراد فکر می کنند نوشیدن در اعتدال می تواند از بیماری های قلبی جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Moderation in all things is my motto.
[ترجمه گوگل]اعتدال در همه چیز شعار من است
[ترجمه ترگمان]اعتدال در همه امور، شعار من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اعتدال در همه امور، شعار من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They showed a remarkable degree of moderation in not quarrelling publicly on television.
[ترجمه گوگل]آنها درجه قابل توجهی از اعتدال را در عدم نزاع علنی در تلویزیون نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها میزان قابل توجهی از میانه روی را در مشاجره علنی در تلویزیون نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها میزان قابل توجهی از میانه روی را در مشاجره علنی در تلویزیون نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Alcohol should be consumed in moderation, and this is particularly true for pregnant women.
[ترجمه گوگل]الکل باید در حد اعتدال مصرف شود و این امر به ویژه در مورد زنان باردار صادق است
[ترجمه ترگمان]الکل باید به طور متوسط مصرف شود و این به ویژه برای زنان باردار صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]الکل باید به طور متوسط مصرف شود و این به ویژه برای زنان باردار صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. All parties will have to show great moderation during these very difficult negotiations.
[ترجمه گوگل]همه طرف ها باید در این مذاکرات بسیار دشوار اعتدال زیادی از خود نشان دهند
[ترجمه ترگمان]همه احزاب باید در طی این مذاکرات بسیار دشوار اعتدال زیادی را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همه احزاب باید در طی این مذاکرات بسیار دشوار اعتدال زیادی را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Moderation is the key to good health.
[ترجمه گوگل]اعتدال کلید سلامتی است
[ترجمه ترگمان]میانه روی کلید سلامت خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میانه روی کلید سلامت خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A moderation in food prices helped to offset the first increase in energy prices.
[ترجمه گوگل]تعدیل در قیمت مواد غذایی به جبران اولین افزایش قیمت انرژی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]کاهش قیمت مواد غذایی به جبران اولین افزایش در قیمت انرژی کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کاهش قیمت مواد غذایی به جبران اولین افزایش در قیمت انرژی کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Moderation in eating and drinking is the way to stay healthy.
[ترجمه گوگل]اعتدال در خوردن و آشامیدن راه سالم ماندن است
[ترجمه ترگمان]میانه روی در خوردن و نوشیدن راهی برای سالم ماندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میانه روی در خوردن و نوشیدن راهی برای سالم ماندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. There was a call for moderation on the part of the trade unions.
[ترجمه گوگل]از اتحادیه های کارگری خواستار اعتدال شد
[ترجمه ترگمان]یک فراخوان برای میانه روی در بخشی از اتحادیه های تجاری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک فراخوان برای میانه روی در بخشی از اتحادیه های تجاری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید