modeling

/ˈmɑdəlɪŋ//ˈmɒdlɪŋ/

معنی: طراحی، گچ بری، مدل سازی
معانی دیگر: مدلسازى، سرمشق گیرى کامپیوتر : نمونه سازى روانشناسى : سرمشق دهى

جمله های نمونه

1. She's modeling Donna Karan's fall collection.
[ترجمه گوگل]او در حال مدلینگ مجموعه پاییزی دونا کاران است
[ترجمه ترگمان]او مجموعه سقوط Donna را مدلسازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In applications for statistical or topological modeling, for example, inputs could be frequencies, spatial locations, and so on.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در برنامه های کاربردی برای مدل سازی آماری یا توپولوژیکی، ورودی ها می توانند فرکانس ها، مکان های مکانی و غیره باشند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، در کاربردها برای مدلسازی آماری یا توپولوژیکی، ورودی ها می تواند فرکانس های، مکان فضایی، و غیره باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As president of a modeling agency, Page Parkes follows the cutting edge.
[ترجمه گوگل]به عنوان رئیس یک آژانس مدلینگ، پیج پارکز از پیشروها پیروی می کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان رئیس یک آژانس مدل سازی، صفحه Parkes از لبه برش تبعیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fukushima describes the relationship between modeling neural networks and neurophysiology as one resembling that between theoretical physics and experimental physics.
[ترجمه گوگل]فوکوشیما رابطه بین مدل‌سازی شبکه‌های عصبی و فیزیولوژی عصبی را مانند رابطه بین فیزیک نظری و فیزیک تجربی توصیف می‌کند
[ترجمه ترگمان]فوکوشیما رابطه بین شبکه های عصبی مدلسازی و neurophysiology را به عنوان یک شباهت بین فیزیک نظری و فیزیک تجربی توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Digital terrain modeling can be applied to computer transformations in places where the ground is undulating or has high relief.
[ترجمه گوگل]مدل‌سازی دیجیتال زمین را می‌توان برای دگرگونی‌های کامپیوتری در مکان‌هایی که زمین موج‌دار است یا دارای تسکین بالایی است، اعمال کرد
[ترجمه ترگمان]مدلسازی زمینی دیجیتال را می توان برای تبدیل شدن به تحولات کامپیوتری در مکان هایی بکار برد که در آن زمین موج بلند یا آسودگی بالایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our attempts at modeling physical reality normally consist of two parts:
[ترجمه گوگل]تلاش‌های ما برای مدل‌سازی واقعیت فیزیکی معمولاً شامل دو بخش است:
[ترجمه ترگمان]تلاش های ما در مدل سازی واقعیت فیزیکی معمولا شامل دو بخش است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She made a living modeling for art classes.
[ترجمه گوگل]او با مدلینگ برای کلاس های هنری امرار معاش می کرد
[ترجمه ترگمان]او یک مدل زنده برای کلاس های هنری ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, the topics modeling of times series, possibilities of forecasting and statistical control of such models are included.
[ترجمه گوگل]همچنین مباحث مدلسازی سری های زمانی، امکان پیش بینی و کنترل آماری این مدل ها گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مدلسازی موضوعات سری های زمانی، احتمالات پیش بینی و کنترل آماری چنین مدل هایی را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The store is sponsoring informal modeling between noon and 3 p. m. through Saturday.
[ترجمه گوگل]فروشگاه اسپانسر مدلینگ غیر رسمی بین ظهر تا 15 است متر تا شنبه
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه از مدل سازی غیر رسمی بین ظهر و ۳ p پشتیبانی می کند متر از شنبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Maternal care needs modeling; each generation benefits from the care received by the earlier one.
[ترجمه گوگل]مراقبت از مادر نیاز به مدل سازی دارد هر نسل از مراقبت های دریافت شده توسط نسل قبلی سود می برد
[ترجمه ترگمان]مراقبت از مادر به مدل سازی نیاز دارد؛ هر نسل از مراقبت های قبل از مراقبت های اولیه بهره مند می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were modeling for wireless phone service.
[ترجمه گوگل]آنها برای خدمات تلفن بی سیم مدل سازی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها الگویی برای خدمات تلفن بی سیم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Through the comparison of modeling transmuting course about Chinese and western women's (clothing), the differences of modeling expression mode of Chinese and western woman's clothing was (analyzed).
[ترجمه گوگل]با مقایسه دوره تبدیل مدلینگ در مورد زنان چینی و غربی (پوشاک)، تفاوت‌های نحوه بیان مدلینگ پوشش زنان چینی و غربی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از طریق مقایسه هزینه مدل سازی، در مورد زنان چینی و غربی (پوشاک)، تفاوت روش مدل سازی حالت چهره زنان چینی و غربی (تحلیل شده)مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The approach to use case modeling can be considered a top-down approach for SOA design, where service operations are identified based on where they are needed.
[ترجمه گوگل]رویکرد استفاده از مدل‌سازی موردی را می‌توان یک رویکرد از بالا به پایین برای طراحی SOA در نظر گرفت، که در آن عملیات خدمات بر اساس جایی که مورد نیاز است شناسایی می‌شوند
[ترجمه ترگمان]رویکرد استفاده از مدل سازی موردی می تواند یک رویکرد بالا به پایین برای طراحی SOA در نظر گرفته شود، که در آن عملیات های خدماتی براساس جایی که مورد نیاز هستند شناسایی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Agent - based Modeling and Simulation ( ABMS ) is the methodology for complex systems.
[ترجمه گوگل]مدل سازی و شبیه سازی مبتنی بر عامل (ABMS) روشی برای سیستم های پیچیده است
[ترجمه ترگمان]مدلسازی و شبیه سازی مبتنی بر عامل (ABMS)روشی برای سیستم های پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This paper studies algebraic modeling of discrete time series.
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی مدل‌سازی جبری سری‌های زمانی گسسته می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله مدل سازی جبری سری های زمانی گسسته را مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طراحی (اسم)
architectonics, designing, sketching, modeling, drafting, modelling

گچ بری (اسم)
fillet, filet, modeling, modelling, tore

مدل سازی (اسم)
modeling, modelling

تخصصی

[کامپیوتر] نمونه سازی، مدلسازی .
[ریاضیات] مدل بندی، مدل سازی، نمونه سازی، قالب سازی
[پلیمر] مدلسازی
[آمار] مدل بندی
[آب و خاک] مدلسازی

انگلیسی به انگلیسی

• forming, fashioning; act of displaying or posing (for fashion, art, etc.) (also modelling)

پیشنهاد کاربران

شکل دادن
modeling: مدلینگ، مدل پردازی
معنی اصلی: طراحی، مدل سازی، نمونه سازی، مدلینگ فشن
معنی های کاربردی: مدلینگ در صنعت مد و پوشاک: معمولا یک مدل زن که برای تبلیغ چیزی برابر دوربین قرار می گیرد. در کامپیوتر نیز بیشتر به گرافیک اشاره دارد.
modeling
modeling ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: مدل سازی
تعریف: خلق الگوی عینی یا نمادینی از مؤلفه های یک سامانه در قالب آینده های ممکن و از راه بررسی دروندادها و بروندادها برای کشف روابط بین مؤلفه ها
سرمشق
الگوسازی
الگو
ترسیم سازی
مدل کردن - مدل سازی - مدل بندی

بپرس