model

/ˈmɑːdl̩//ˈmɒdl̩/

معنی: طرح، پیکر، نمونه، قالب، نقشه، سرمشق، مدل، نمونه قرار دادن، مطابق مدل معینی در اوردن، شکل دادن، طراحی کردن، ساختن
معانی دیگر: ماکت، مدل زنده، نمودج، پرهیب، نمونه ی بخصوص از چیزی، سرمشق قرار دادن، از موم یا گچ ساختن، شکل دادن به، دیس دار کردن، پیکربندی کردن، اندام سازی کردن، رجوع شود به: archetype، (مثال یا توصیف فرضی و کلی چیزی) مثال، الگو، انگاره، (نمونه ی مومی یا گچی که از روی آن تندیس فلزی یا سنگی می سازند) سر نمونه، جامه نما، مانکن، (کسی که نقاشان یا عکاسان حرفه ای از او تصویر تهیه می کنند) مدل، نمونه ی چیزی را ساختن، از روی نمونه (چیزی را) ساختن، الگو کردن، مدل کردن، به عنوان مانکن کارکردن، جامه نمایی کردن، (نقاشی و رسم) تصویر سه وجهی درست کردن، سه سویه کردن، مدل سازی

جمله های نمونه

1. a model airplane kit
کاچار هواپیمای اسباب بازی (اجزای هواپیمای اسباب بازی که باید روی هم سوار شوند)

2. a model home
خانه ی نمونه

3. a model student
دانش آموز نمونه

4. to model in clay
با گچ نمونه سازی کردن

5. a 1995 model
نمونه ی سال 1995

6. a consummate model of a ship
نمونه ی کاملی از یک کشتی

7. a scale model of a building
مدل ساختمان با ابعاد کوچکتر (ولی با نسبت های همانند)

8. a small-scale model of our new airplanes
نمونه ی کوچک اندازه ی هواپیماهای جدید ما

9. a two-door model
(اتومبیل) مدل دو در

10. a wax model of the statue of liberty
نمونه ی مومی مجسمه ی آزادی

11. the stock model of an automobile
مدل معمولی یک اتومبیل

12. the working model of a steam engine
نمونه ی کاربردی یک ماشین بخار

13. a series of model houses were sprinkled around the field
یک سری خانه ی نمونه به طور پراکنده در اطراف زمین ساخته شده بودند.

14. he is a model of good behaviour
او نمونه ی خوش رفتاری است.

15. he tried to model his behaviour on his brother's
او کوشش می کرد رفتار برادرش را سرمشق قرار دهد.

16. democracy on the swiss model
دموکراسی به شیوه ی سوئیس

17. her husband was a model of decorum
شوهر او نمونه ی ادب و معرفت بود.

18. we all looked up to uncle reza as a role model
ما همه دایی رضا را به عنوان سرمشق تکریم می کردیم.

19. The two houses were built after the same model.
[ترجمه گوگل]این دو خانه بر اساس یک مدل ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]این دو خانه پس از یک مدل ساخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It is designed on the model of the Sydney Opera House.
[ترجمه گوگل]این بر اساس مدل خانه اپرای سیدنی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این فیلم براساس مدل خانه اپرای سیدنی طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The model of the village is accurate down to the last detail.
[ترجمه گوگل]مدل دهکده تا آخرین جزئیات دقیق است
[ترجمه ترگمان]مدل روستا در مقایسه با آخرین جزئیات دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I will be a role model for others.
[ترجمه گوگل]من الگوی دیگران خواهم بود
[ترجمه ترگمان]من یک الگو برای دیگران خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The new model has a bigger boot.
[ترجمه گوگل]مدل جدید چکمه بزرگتری دارد
[ترجمه ترگمان]مدل جدید دارای یک راه انداز بزرگ تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The new model will be in production by the end of the year.
[ترجمه گوگل]مدل جدید تا پایان سال تولید خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مدل جدید تا پایان سال تولید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The latest model has over 100 new features.
[ترجمه گوگل]آخرین مدل دارای بیش از 100 ویژگی جدید است
[ترجمه ترگمان]آخرین مدل بیش از ۱۰۰ ویژگی جدید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. His passion is making model aircraft.
[ترجمه گوگل]علاقه او ساخت هواپیمای مدل است
[ترجمه ترگمان]شور او در حال ساخت یک هواپیمای مدل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The dress is patterned upon a Paris model.
[ترجمه گوگل]این لباس با طرح مدل پاریسی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این لباس برای مدل پاریس الگو بندی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. This model is technically superior to its competitors.
[ترجمه گوگل]این مدل از نظر فنی نسبت به رقبای خود برتری دارد
[ترجمه ترگمان]این مدل از لحاظ فنی برتر از رقبایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. That particular model is not currently in stock.
[ترجمه گوگل]آن مدل خاص در حال حاضر در انبار موجود نیست
[ترجمه ترگمان]این مدل خاص در حال حاضر در بازار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. How does this model boat join together?
[ترجمه گوگل]این قایق مدل چگونه به هم می پیوندد؟
[ترجمه ترگمان]این قایق مدل چگونه به هم ملحق می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

پیکر (اسم)
likeness, figure, portrait, body, effigy, statue, icon, digit, model

نمونه (اسم)
example, instance, exemplar, parable, exemplum, progenitor, precedent, piece, breadboard, sample, model, specimen, module, paradigm, typicality

قالب (اسم)
format, case, size, ingot, pat, standard, cast, mandrel, cake, model, template, mold, mandril

نقشه (اسم)
program, design, scheme, plan, project, model, plat, chart, map, plot

سرمشق (اسم)
example, instance, exemplar, pattern, fugleman, sample, model

مدل (اسم)
pattern, sample, model, specimen, mannequin

نمونه قرار دادن (فعل)
model

مطابق مدل معینی در اوردن (فعل)
model

شکل دادن (فعل)
tool, shape, model, crystallize

طراحی کردن (فعل)
draw, plan, model, sketch

ساختن (فعل)
make, craft, establish, forge, fake, form, found, produce, create, construct, prepare, model, build, manufacture, fashion, invent, compose, falsify, fabricate

تخصصی

[سینما] بازیگر جایگزین - ماکت - ماکت (نمونه کوچک ) - نمونه
[عمران و معماری] مدل - نمونه
[کامپیوتر] مدل، نمونه .
[برق و الکترونیک] مرجع، الگو، مدل
[زمین شناسی] نمونه، سرمشق، قالب، ط رح، نقشه، ط رح ریختن (زمین شناسی پزشکی) نمایش مفهومی، فیزیکی یا ریاضی یک سیستم یا فرآیند حقیقی را گویند.
[ریاضیات] سرمشق، شکل دادن، طرح، الگو، مدل، طرح ریختن، مدلسازی، نمونه، قالب
[آمار] مدل , الگو
[آب و خاک] مدل

انگلیسی به انگلیسی

• example, pattern, template, exemplar; one who models (clothing, etc.); one who sits as a subject for an artist; person whose work is to show clothes by wearing them; replica, miniature; paragon, ideal
display; example, exhibit; mold, design, shape
ideal, serving as an example, worthy of emulation
a model is a three-dimensional copy of an object, usually one that is smaller than the object.
if a system is used as a model, people copy it in order to achieve similar results; a formal use.
something that is a model of clarity or a model of fairness, for example, is extremely clear or extremely fair.
a model wife or a model teacher, for example, is an excellent wife or an excellent teacher.
if you model yourself on someone, or if you model something on their behaviour or methods, you copy the way that they do things, because you admire them.
a particular model of a machine is a version of it.
if you model an object, you make it out of a substance such as clay.
an artist's model is someone who poses for an artist.
a fashion model is someone whose job is to display clothes by wearing them.
if you model clothes, you display them by wearing them.

پیشنهاد کاربران

ساز و کار
طرح
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: مُدل

⚫ نگارش به خط لاتین: Model

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

الگو، مدل
مثال: The new car model is receiving positive reviews.
مدل جدید اتومبیل بازخوردهای مثبتی دریافت می کند.
model 3 ( n ) a fashion model
model
model 2 ( n ) scale model
model
model 1 ( n ) ( mɑdl ) =a copy of sth, usually smaller than the original object, e. g. a model airplane.
model
مدل قرار دهیم
شیوه
الگو
To model A on B
A را الگوی B قرار دادن
الگو
Model : مادُل
Modal : مُ دُل
مدل سازی کردن
شبیه سازی کردن
model ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: نمونه 2
تعریف: پیکره‏ای کوچک تر از یک اثر هنری
تئوری یا نظریه در روانشناسی
معناهای دیگر >>>>سر لوحه، سرمشق
مثال: A model of durability, he's missed only 22 of 1, 335 games in his career.
او که سرلوحه ای از استقامت است ، از 2235 بازی در طول زندگی حرفه ای خود فقط 22 بازی را از دست داده است.

انگاره ( مصوب فرهنگستان است )
نمونه
مثلا نمونه دایناسور مودل دانیناسور ( ^^

شبیه سازی کردن
The whole car can be modelled on a computer before a single component is made.
کپ کسی شدن، کپ کردن از روی کسی
Lots of young singers modelled themselves on Beyonc�.
نمونه
مثال
الگوبرداری
to display by wearing or posing in; to display to other persons or to prospective customers, esp. by wearing
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس