mock

/ˈmɑːk//mɒk/

معنی: تمسخر، تقلیدی، تقلید در اوردن، دست انداختن، مسخره کردن، خندیدن، عقیم کردن، استهزاء کردن
معانی دیگر: مچل کردن، (به ریش کسی) خندیدن، لاغیدن، ریشخند کردن، تقلید کسی را درآوردن، تو جلد کسی رفتن، ادای کسی را درآوردن، عرض اندام کردن، (برای مبارزه) قدعلم کردن، نقش برآب کردن، بی نتیجه کردن، (با: at) مورد استهزا قرار دادن، تحقیر کردن، مچل سازی، وانمودین، ظاهری (نه واقعی)، ساختگی، دروغین، کاذب، (انگلیس) امتحان تمرینی، آزمون آزمایشی، (شخص یا چیز) مورد تمسخر، مضحکه، اسباب خنده، ادا درآوری، تقلید درآوری، وابسته به خوراک که به تقلید از خوراک دیگر ساخته شده است، خوراک بدلی

جمله های نمونه

1. mock surprise
تعجب وانمودین

2. a mock battle
جنگ زرگری،نبرد وانمودین

3. make mock of
خندیدن به،دست انداختن،مچل کردن

4. we shouldn't mock at other people's religious beliefs
ما نباید عقاید مذهبی دیگران را مورد تمسخر قرار بدهیم.

5. make a mock of
دست انداختن،مورد تمسخر قرار دادن،مسخره کردن

6. he took to heart what i had said in mock
آنچه را که به شوخی گفتم به دل گرفت.

7. The make-up woman daubed mock blood on Jeremy.
[ترجمه jimin love] در کمال ناباوری ابروهایش را بالا انداخت
|
[ترجمه گوگل]زن آرایشگر خون تمسخر آمیزی روی جرمی انداخت
[ترجمه ترگمان] اون زن قد بلند خون رو به جرمی تبدیل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He raised his eyebrows in mock disbelief.
[ترجمه گوگل]در کمال ناباوری ابروهایش را بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]با ناباوری ابروانش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's rude to mock at a foreign student's mistakes in English.
[ترجمه گوگل]مسخره کردن اشتباهات یک دانشجوی خارجی در زبان انگلیسی بی ادبانه است
[ترجمه ترگمان]مسخره کردن به اشتباه ات دانش آموز خارجی در زبان انگلیسی بی ادبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can mock, but at least I'm willing to have a try!
[ترجمه گوگل]شما می توانید مسخره کنید، اما حداقل من حاضرم امتحان کنم!
[ترجمه ترگمان]تو میتونی مسخره کنی، اما حداقل من سعی می کنم که یه امتحانی بکنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He went to church only to mock.
[ترجمه گوگل]او فقط برای تمسخر به کلیسا می رفت
[ترجمه ترگمان] اون فقط به کلیسا رفت که مسخره کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She raised her eyebrows in mock amazement.
[ترجمه گوگل]ابروهایش را با تعجب ساختگی بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]با حیرت ساختگی ابروانش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I did all right in my mock A levels and then failed the real exams.
[ترجمه گوگل]من در سطوح A ساختگی خود به خوبی عمل کردم و سپس در امتحانات واقعی مردود شدم
[ترجمه ترگمان]من همه کارها را در یک سطح مسخره انجام دادم و بعد در آزمون های واقعی شکست خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I did badly in the mock exam but passed the real thing.
[ترجمه گوگل]من در آزمون آزمایشی بد انجام دادم اما در آزمون واقعی قبول شدم
[ترجمه ترگمان]من به طرز بدی در امتحان مسخره انجام دادم ولی چیز واقعی رو قبول کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The students have done mock A levels at school.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان سطوح A ساختگی را در مدرسه انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان سطح مدرسه را به شکل ساختگی انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. What did you get in the mock?
[ترجمه محسن فیضی پور] از مسخره کردن چی بدست میاری؟ ( چی گیرت میاد؟ )
|
[ترجمه گوگل]در مسخره چه چیزی به دست آوردی؟
[ترجمه ترگمان]این مسخره بازیا چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The little witch put a mock malignity into her beautiful eyes, and Joseph, trembling with sincere horror, hurried out praying and.
[ترجمه گوگل]جادوگر کوچولو بدجنسی ساختگی در چشمان زیبایش گذاشت و یوسف که از وحشت خالصانه می لرزید، با عجله بیرون رفت و دعا کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر کوچک با بدجنسی او را به چشمان زیبای خود انداخت و جوزف که از فرط وحشت می لرزید، با عجله از اتاق بیرون رفت و دعا خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She threw her hands up in mock horror.
[ترجمه گوگل]دستانش را با وحشت ساختگی بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]او دست هایش را با وحشت ساختگی بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمسخر (اسم)
ridicule, scoff, irony, mock, scorn, jest, derision, sneer, fleer

تقلیدی (صفت)
imitative, mock, simulative

تقلید در اوردن (فعل)
monkey, mock, mime, pantomime

دست انداختن (فعل)
flout, game, fool, ridicule, put on, kid, banter, spoof, hoax, gibe, befool, mock, bullyrag, lark, laverock

مسخره کردن (فعل)
quiz, kid, befool, mock, jape, satirize

خندیدن (فعل)
mock, burst into a laugh, laugh, chuckle, laugh at, titter, giggle, chortle, roar with laughter

عقیم کردن (فعل)
frustrate, castrate, mock, spay, sterilize, narrow down

استهزاء کردن (فعل)
flout, mock, scorn, guy, jest, jig, deride, sneer, fleer

انگلیسی به انگلیسی

• scorn, ridicule, mockery
jeer; mimic; imitate; scorn; ridicule
imitation, false, fake
if you mock someone, you say something unkind or scornful about them, or imitate them in an unkind way.
you use mock to describe something which is not genuine.

پیشنهاد کاربران

- دست انداختن
Mock math bowl : مسابقات ریاضی آزمایشی
fake
mock fight
دعوای ساختگی
نمایشی
ظاهری، غیر واقعی، ساختگی، جعلی، دروغین، کاذب
mock = مسخره کردن
Why do you wanna mock me mate? I'm not a clawn
چرا میخوای مسخره ام کنی رفیق؟ من که دلقک نیستم
اینستا پر شده از mock surprise 😄
شبیه سازی کردن
The verb "mock" can mean to make a replica or imitation of something, especially as a joke or parody. This usage is less common than the more familiar meaning of "mock" as a synonym for "ridicule" or "deride. "
...
[مشاهده متن کامل]

شبیه سازی کردن، تقلید کردن، کپی برداری کردن از چیزی
فعل "mock" می تواند به معنای شبیه سازی کردن یا تقلید از چیزی باشد، به ویژه به عنوان شوخی یا تقلید.
The artist mocked a famous painting by creating a smaller, simplified version of it.
The comedian mocked the politician's speech by delivering a satirical version of it.
The students mocked the teacher's lesson by acting out a parody of it in front of the class.
The designer mocked the popular handbag by creating a cheaper, plastic version of it.
The chef mocked the expensive restaurant's menu by creating a cheaper, simplified version of it at home.

به عنوان فعل: مسخره کردن
mock somebody/something = make fun of somebody/something
به عنوان صفت: ظاهری، ساختگی، غیرواقعی، شبیه سازی شده
mock data: داده ساختگی/غیرواقعی
به کسی فخر فروختن
Not real , fake
They trying to show a mock battle to attract people
خوراکی برگرفته از خوراکی دیگر
mock meat
مسخره کردن
با تمسخر گفتن
آماده اقدام برای کاری شدن - وارد عمل شدن
the hard disk is mocked for data sanitization
هارد دیسک برای مرحله پاکسازی اطلاعات آماده ست
مسخره کردن که همراه با at
درکمدی به معنای ادای کسی را دراوردن
دروغین
شبیه سازی شده
mock exam
ازمون ازمایشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس