mobilize

/ˈmoʊbɪlaɪz//ˈməʊbɪlaɪz/

معنی: بسیج کردن، تجهیز کردن، متحرک کردن
معانی دیگر: جنبا کردن، سیار کردن، به حرکت درآوردن، بسیجیدن، آماده کردن، (لشکر) انگیختن

جمله های نمونه

1. He helped energize and mobilize millions of people around the nation.
[ترجمه گوگل]او به انرژی بخشیدن و بسیج میلیون ها نفر در سراسر کشور کمک کرد
[ترجمه ترگمان]او به انرژی بخشیدن و بسیج کردن میلیون ها نفر در سراسر کشور کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The best hope is that we will mobilize international support and get down to action.
[ترجمه گوگل]بهترین امید این است که حمایت بین المللی را بسیج کنیم و دست به کار شویم
[ترجمه ترگمان]بهترین امید این است که ما حمایت بین المللی را بسیج کرده و دست به کار شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The troops received orders to mobilize.
[ترجمه معصومه] نیروهادستورآماده سازی رادریافت کردند
|
[ترجمه گوگل]نیروها دستور بسیج را دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی دستوراتی برای بسیج کردن دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They failed to mobilize their resources effectively.
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند منابع خود را به طور مؤثر بسیج کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند منابع خود را به طور موثر بسیج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sudan even threat-ened to mobilize in response to the ultima-tums.
[ترجمه گوگل]سودان حتی تهدید کرد که در پاسخ به اقدامات نهایی بسیج خواهد شد
[ترجمه ترگمان]سودان حتی تهدید کننده است که در واکنش به آخرین حربه متوسل به بسیج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our country's in great danger; we must mobilize the whole nation.
[ترجمه گوگل]کشور ما در خطر بزرگی است ما باید همه ملت را بسیج کنیم
[ترجمه ترگمان]کشور ما در خطر بزرگی است؛ ما باید تمام ملت را بسیج کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is trying to mobilize all the supporters.
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا همه هواداران را بسیج کند
[ترجمه ترگمان]او می کوشد تا همه حامیان را بسیج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you could mobilize the resources, you could get it done.
[ترجمه گوگل]اگر می توانستید منابع را بسیج کنید، می توانید آن را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]اگه بتونی امکانات رو بسیج کنی میتونی انجامش بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Subordinate groups mobilize to attain new advantages and benefits, while dominant groups mobilize to maintain advantages and benefits.
[ترجمه گوگل]گروه های زیردست برای دستیابی به مزایا و منافع جدید بسیج می شوند، در حالی که گروه های مسلط برای حفظ مزایا و منافع بسیج می شوند
[ترجمه ترگمان]گروه های Subordinate بسیج می شوند تا به مزایای و مزایای جدیدی دست یابند، در حالی که گروه های حاکم بسیج می شوند تا مزایا و منافع خود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What causes seem most likely to mobilize true believers to take extraordinary political actions?
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد چه دلایلی می تواند مؤمنان واقعی را برای انجام اقدامات سیاسی خارق العاده بسیج کند؟
[ترجمه ترگمان]چه عواملی به احتمال زیاد بسیج کردن مومنان واقعی برای انجام اقدامات سیاسی غیر عادی به نظر می رسد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Small enterprises could capture the imaginations and mobilize the energies of young men.
[ترجمه گوگل]شرکت‌های کوچک می‌توانند تخیل را جذب کنند و انرژی مردان جوان را بسیج کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت های کوچک می توانند این تخیلات را تسخیر کرده و انرژی های جوانان را بسیج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To mobilize that support, he carried out a massive decentralization of the Motorola organization, providing new empowerment and ownership throughout.
[ترجمه گوگل]او برای بسیج این حمایت، تمرکززدایی گسترده ای را در سازمان موتورولا انجام داد و قدرت و مالکیت جدیدی را در سراسر آن فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]او برای بسیج کردن این حمایت، یک تمرکززدایی گسترده از سازمان موتورولا را انجام داد، که توانمندسازی و مالکیت جدید را در سراسر کشور فراهم می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The key groups who mobilize resources include the following:
[ترجمه گوگل]گروه های کلیدی که منابع را بسیج می کنند شامل موارد زیر است:
[ترجمه ترگمان]گروه های کلیدی که منابع را بسیج می کنند عبارتند از:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Following the first three axioms helps to mobilize these and bring them to the aid of the mainline medical program.
[ترجمه گوگل]پیروی از سه اصل اولیه به بسیج این موارد و کمک به برنامه اصلی پزشکی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]پیروی از سه قاعده کلی اول به تجهیز آن ها و رساندن آن ها به کمک برنامه پزشکی mainline کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Yet Chagnon also knew how to mobilize his own camp.
[ترجمه گوگل]با این حال Chagnon همچنین می دانست که چگونه اردوگاه خود را بسیج کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، Chagnon همچنین می دانست چگونه اردوگاه خود را بسیج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بسیج کردن (فعل)
mobilize

تجهیز کردن (فعل)
outfit, mobilize, plenish

متحرک کردن (فعل)
mobilize

تخصصی

[حقوق] بسیج کردن، آماده کردن، راه انداختن

انگلیسی به انگلیسی

• move, circulate; cause to move around; draft; assemble for action (especially armed reserves), get ready for war; (medicine) liberate material stored in the body; excite inactive material to physiologic activity (also mobilise)
if you mobilize a group of people, you gather them together in one place so that they can begin a particular activity.
if you mobilize support, opinion, or a political movement, you succeed in encouraging people to take action against or in support of a particular thing.
if a country mobilizes or mobilizes its armed forces, it prepares for war; a formal use.

پیشنهاد کاربران

ترغیب و تحریک کردن، برانگیختن ( انگیزه، منابع و . . . )
بسیج کردن ( امکانات، منابع، نیروهای انسانی و . . . )
فراهم و مهیا کردن، آماده کردن ( امکانات و. . . )
به کار گرفتن ( منابع، امکانات و. . . )
سازماندهی کردن ( افراد، ارتش و. . . . )
۱. بسیج کردن. ۲. بسیج شدن
مثال:
They failed to mobilize their resources effectively.
آنها نتوانستند منابع خودشان را بطور موثر بسیج کنند.
mobilize = is to prepare an army to fight in a war.
( ممکنه معنای دیگه ای هم بده:بسیج کردن _تجهیز کردن )
به کار گیری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : mobilize
✅️ اسم ( noun ) : mobility / mobilization / mobile
✅️ صفت ( adjective ) : mobile
✅️ قید ( adverb ) : _
آماده سازی ، تجهیز
در شرکتهای نفتی امور مربوط به آماده سازی منطقه برای کار روی مخازن نفتی از جمله جاده سازی و . . . . .
To mobilize oil rig
جنبش انگیختن
بسیج شدن/کردن،
به حرکت درآمدن/درآوردن
Qanon rep lashes out at Twitter after ban. Wants Trump supporters to mobilize
The - sun. com@
مهیا کردن

به خدمت گرفتن
bring ( resources ) into use for a particular purpose
ساماندهی، سازماندهی، گردآوری، احضار، ترتیب ( دهی ) ، صف آرایی، اجتماع، آرایش، تحریک، تحرک
بسیج شدن ذرات خاک برای کسب مقاومت از دست رفته در هنگام برش
به حرکت درآوردن
بسیج ( امکانات و پرسنل )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس