mnemonic

/nəˈmɑːnɪk//nɪˈmɒnɪk/

معنی: حفظی، وابسته به قوه حافظه، نام حفظی
معانی دیگر: (کمک کننده به حافظه) یادافزا، یادآور

جمله های نمونه

1. a mnemonic device
وسیله ی یادآور

2. 'MACRO' is a mnemonic for the five main techniques:Memory, Aims, Concentration, Review and Organization.
[ترجمه گوگل]"MACRO" یادداشتی برای پنج تکنیک اصلی است: حافظه، اهداف، تمرکز، مرور و سازماندهی
[ترجمه ترگمان]macro یک حافظه برای پنج تکنیک اصلی است: حافظه، اهداف، تمرکز، بررسی و سازمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A COBOL mnemonic name associated with the console typewriter.
[ترجمه گوگل]یک نام یادگاری COBOL مرتبط با ماشین تحریر کنسول
[ترجمه ترگمان]یک نام mnemonic کوبول که با ماشین تحریر console مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He talked about the effective use of time, mnemonic tricks, and various kinds of tests.
[ترجمه گوگل]او در مورد استفاده موثر از زمان، ترفندهای یادگاری و انواع تست ها صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد استفاده موثر زمان، فنون ذهنی، و انواع مختلف آزمایش ها صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The incense is a perfect mnemonic for Zanzibar.
[ترجمه گوگل]بخور یک یادگاری کامل برای زنگبار است
[ترجمه ترگمان]بخور، یک mnemonic عالی برای زنگبار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a visual mnemonic of a function, butcons are excellent.
[ترجمه گوگل]به عنوان یادداشت بصری یک تابع، butcon ها عالی هستند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک یادآوری بصری از یک تابع، butcons عالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Assembler: A programming language in which one mnemonic source statement is coded for each machine - level instruction .
[ترجمه گوگل]اسمبلر: یک زبان برنامه نویسی که در آن یک دستور منبع یادمانی برای هر دستورالعمل سطح ماشین کدگذاری می شود
[ترجمه ترگمان]Assembler: یک زبان برنامه نویسی که در آن یک بیانیه منبع حافظه برای هر دستورالعمل سطح ماشین کدگذاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These elements serve as a visual mnemonic across all of NPN's branding elements, from logo and packaging to website and athlete sponsorship materials.
[ترجمه گوگل]این عناصر به عنوان یک یادگاری بصری در تمام عناصر برندسازی NPN، از لوگو و بسته‌بندی گرفته تا وب‌سایت و مواد اسپانسر ورزشکار عمل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این عناصر به عنوان یک حافظه بصری در تمام عناصر مارک تجاری NPN، از لوگو و بسته بندی به وب سایت و مواد نگهدارنده ورزش کار خدمت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The most common use of typedefs is creating mnemonic type names that document the programmer's intention.
[ترجمه گوگل]رایج ترین استفاده از typedef ها ایجاد نام های نوع یادگاری است که قصد برنامه نویس را مستند می کند
[ترجمه ترگمان]معمول ترین کاربرد of، ایجاد نام های نوع حافظه است که قصد برنامه نویس را مستند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Choosing effective passwords can be mnemonic devices.
[ترجمه گوگل]انتخاب رمزهای عبور موثر می تواند ابزارهای یادگاری باشد
[ترجمه ترگمان]انتخاب گذرواژه موثر می تواند ابزار حافظه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mnemonic representation is useful for manual analysis.
[ترجمه گوگل]نمایش یادگاری برای تجزیه و تحلیل دستی مفید است
[ترجمه ترگمان]نمایش حافظه برای آنالیز دستی مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This mnemonic is used as prefix for all the interface methods.
[ترجمه گوگل]این یادداشت به عنوان پیشوند برای تمام روش های رابط استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این حافظه به عنوان پیشوند برای تمام روش های رابط استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Assemble language: A programming language in which one mnemonic source statement is coded for each machine-level instruction.
[ترجمه گوگل]زبان اسمبل: یک زبان برنامه نویسی که در آن یک دستور منبع یادمانی برای هر دستور در سطح ماشین کدگذاری می شود
[ترجمه ترگمان]زبان مونتاژ: یک زبان برنامه نویسی که در آن یک بیانیه منبع حافظه برای هر دستورالعمل سطح ماشین کدگذاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My mnemonic system failed me. What do you want me to say?
[ترجمه گوگل]سیستم یادگاری من را شکست داد چه چیزی میخواهید به من بگید؟
[ترجمه ترگمان]سیستم mnemonic من رو شکست داد ازم میخوای چی بگم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The broad role of disassembly is to create mnemonic representation of binary code.
[ترجمه گوگل]نقش گسترده جداسازی، ایجاد نمایش یادگاری کد باینری است
[ترجمه ترگمان]نقش گسترده جداسازی، ایجاد نمایش حافظه برای کد دودویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حفظی (صفت)
mnemonic

وابسته به قوه حافظه (صفت)
mnemonic

نام حفظی (صفت)
mnemonic

تخصصی

[کامپیوتر] یادمان علامت یابیانی که برای یاد آوری چیزی، به شما کمک می کند . مثلاً ( بهار جلو ) پاییز عقب، کمک می کند تا به یاد آورید که در بهار ساعت خود را یک ساعت جلو و در پاییز یک ساعت به عقب بیاورید . نام متغیر یک یادمان ف نامی است که به برنامه نویس کمک می ند تا معنای متغیر را به یاد بیاورد . مثلاً در یک برنامه ی حقوق متغیری که ساعات کارکرد را بیان می کند . می تواند X312W17HK باشد . اما بهتر است به این متغیر یک نام یادمان، مانند hours بدهید . - یادمان، نام حفظی، حفظی .
[ریاضیات] نماد ساده

انگلیسی به انگلیسی

• of or designed to assist the memory
something that is designed to assist the memory (often referring to a word or group of words that can be associated with the information being remembered)
a mnemonic is a word, short poem, or sentence that is intended to help you remember something such as a scientific rule or a spelling rule. for example, `i before e, except after c' is a mnemonic to help people remember how to spell words like 'believe' and 'receive'.

پیشنهاد کاربران

برای راه اندازی کیف پول دیجیتال این جمله نوشته شده و زیر آن کادر باز هست که باید مطلبی بنویسم ولی نمی دونم دقیقا باید در مورد چی بنویسم .
اون جمله این هست : Enter Mnemonic Phrase
لطفا راهنمایی کنید .
یادیار
الگویی از حروف، علائم یا تداعی ها که کمک می کند چیزی را به خاطر بسپریم و به یاد آوریم:
الگوی یادآورنده
کدگذاری یادآور
سرواژه های یاد آورنده
کمک حافظه، یادآورنده
تداعی کننده
تداعی معانی
یه کلمه شعر یا هرچی که بتونید باهاش یه چیزی رو به خاطر بسپرید مثل بعضی فرمول های فیزیکی
حفظی
Some poems are mnemonics, i. e. they are designed to help you remember something

نوعی ترفند ذهنی و کد گذاری با استفاده از روش های مختلف برای کمک به حفظ لغات ناآشنا، سخت, memory tricks
To memorize any obscure vocabulary, try this method:
1 - Write it down
2 - define it
3 - develop a mnemonic to help you memorize it
مجموعه ای از حروف اختصاری که تشکیل کلمه ای معنادار را بدهند تا حفظ کردن آن راحتتر شود.
به طور مثال: SMART که در لغت به معنی هوشمند است ولی در مدیریت هر حرف مخفف کلمه های زیر است:
S= Specific - M=Measurable - A=Achievable - R= Relevant - T=Time bound
یادیار
یاد افزار
یادسپار
وابسته به حافظه و یادگیری
حفظی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس