mixed up

/ˌmɪkst ˈʌp//ˌmɪkst ˈʌp/

انگلیسی به انگلیسی

• confused; involved in, connected with
if you are mixed up, you are confused.
if you are mixed up in a crime or a scandal, you are involved in it.
if things get mixed up, they get out of order.

پیشنهاد کاربران

عبارت "mixed up" در زبان انگلیسی چند معنی مختلف دارد، بسته به زمینه ای که در آن استفاده می شود. در ادامه، این معانی همراه با مثال های طبیعی و ترجمه فارسی آورده شده اند:
1. Confused / Disoriented
...
[مشاهده متن کامل]

معنی: سردرگم، گیج، بی نظم ذهنی
مثال:
• I was so mixed up after the accident, I didn’t know where I was. 
بعد از تصادف خیلی گیج شده بودم، نمی دانستم کجا هستم.
2. Emotionally troubled or disturbed
معنی: آشفته حال، دچار مشکلات روانی یا احساسی
مثال:
• She’s a mixed - up teenager dealing with a lot of issues. 
او یک نوجوان آشفته حال است که با مشکلات زیادی دست وپنجه نرم می کند.
3. Involved in something bad or criminal
معنی: درگیر در کارهای بد یا خلاف
مثال:
• He got mixed up with the wrong crowd and ended up in jail. 
او با آدم های اشتباهی رفت وآمد پیدا کرد و سر از زندان درآورد.
4. Incorrectly arranged or jumbled
معنی: قاطی پاتی، به هم ریخته، به اشتباه ترکیب شده
مثال:
• The files got all mixed up on my computer. 
فایل ها توی کامپیوترم کاملاً به هم ریختند.
5. Mistaken for something else
معنی: اشتباه گرفته شده
مثال:
• I’m sorry, I think I mixed you up with someone else. 
ببخشید، فکر کنم شما رو با کس دیگه ای اشتباه گرفتم.
chatgpt

به معنی جا به جا ، زمانی که کفش رادر پای جا به جا بپوشیم
در ارتباط بودن
Mixed up with
مختلط، سردرگم
اشتباه گرفتن چیز با دیگری.
کسی که از مشکلات روانی رنج می برد.
قاطی کردن
گیج شدن
درگیر ( چیزی که مشکوک یا نادرست تلقی می شود )
درگیر شدن / در افتادن.
دست داشتن در جرم/ توطئه و. . .
گیج
آمیخته با/به
گیج ؛ بهم ریخته
# He's just a mixed up kid
# He was all mixed up after the accident
# The papers on his desk were mixed up
از کار افتادن چیزی - خراب شدن - غیر قابل استفاده بودن
To get out of order=To get mixed up

گیج _اشتباهی گرفتن
حیران
درهم
قاطی
گیج شدن

گیج شدن
سر در گم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس