mitigate

/ˈmɪtəˌɡet//ˈmɪtɪɡeɪt/

معنی: تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، سبک کردن، تسکین دادن
معانی دیگر: ملایم کردن یا شدن، آرام کردن یا شدن، تخفیف یافتن، تسکین دادن یا یافتن، سبک کردن یا شدن، (غلط مشهور) رجوع شود به: (militate (against

جمله های نمونه

1. he swallowed opium to mitigate pain
او برای تسکین درد تریاک می خورد.

2. It is unclear how to mitigate the effects of tourism on the island.
[ترجمه فاطمه.خ] چگونگی کاهش اثرات گردشگری بر این جزیره نامعلوم است.
|
[ترجمه فرداد] روشن نیست چگونه می توان اثرات گردشگری را بر جزیره کاهش داد.
|
[ترجمه اعظم.ب] نحوه کاهش اثرات گردشگری بر جزیره مشخص نیست
|
[ترجمه Mehri] چگونگی کاهش اثرات گردشگری بر جزیره مشخص نیست.
|
[ترجمه امیر حسین صداقتی] اینکه چطور باید اثرات گردشگری بر این جزیر رو کاهش داد نامعلوم است.
|
[ترجمه گوگل]مشخص نیست که چگونه می توان اثرات گردشگری در جزیره را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که چگونه اثرات گردشگری بر روی جزیره را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nothing could mitigate the cruelty with which she had treated him.
[ترجمه محمد] هیچ چیز نمی توانست بی رحمی ( ناشی از ) رفتار وی با او را تخفیف دهد
|
[ترجمه سهیلی اصفهانی] هیچ چیز نمی توانست برخورد خشونت آمیزی را که آن زن ( یا دختر ) با او داشت، التیام بخشد.
|
[ترجمه محمد] علت بی توجهی به تأثیر گردشگری در جزیره نامعلوم است. در اینجا mitigate به معنای دست کم گرفتن، ساده انگاری و. . . است
|
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی توانست از ظلمی که او با او رفتار کرده بود کم کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست این بی رحمی را که با آن رفتار کرده بود تخفیف دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Governments should endeavour to mitigate distress.
[ترجمه صبا] دولت ها باید تلاش کنند تا تنگدستی را کاهش دهند
|
[ترجمه گوگل]دولت ها باید تلاش کنند تا مشکلات را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]دولت ها باید تلاش کنند تا distress را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The judge said that nothing could mitigate the cruelty with which the mother had treated her child.
[ترجمه گوگل]قاضی گفت که هیچ چیز نمی تواند ظلمی که مادر با فرزندش رفتار کرده است را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]قاضی گفت که هیچ چیز نمی تواند بی رحمی را که مادر با آن رفتار کرده، تخفیف دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The judge said that nothing could mitigate the cruelty with which the stepmother had treated the girl.
[ترجمه گوگل]قاضی گفت که هیچ چیز نمی تواند ظلمی را که نامادری با دختر انجام داده بود کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]قاضی گفت که هیچ چیز نمی تواند بی رحمی را که نامادری با آن دختر رفتار کرده، تخفیف دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No answers could mitigate the suffering of victims as encompassed by the poliovirus as she was in the acute stages of illness.
[ترجمه گوگل]هیچ پاسخی نمی تواند رنج قربانیان را که توسط ویروس فلج اطفال احاطه شده است کاهش دهد زیرا او در مراحل حاد بیماری بود
[ترجمه ترگمان]هیچ پاسخی برای تخفیف درد و رنج قربانیان به همراه ویروس فلج اطفال که در مراحل حاد بیماری بود، وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The duty to mitigate does not apply where the innocent party refuses to accept the anticipatory breach as a repudiation.
[ترجمه گوگل]در مواردی که طرف بی گناه از پذیرش نقض پیش بینی شده به عنوان انکار خودداری می کند، وظیفه تخفیف اعمال نمی شود
[ترجمه ترگمان]این وظیفه برای تخفیف در جایی صدق نمی کند که طرف بی گناه از قبول نقض پیش بینی به عنوان انکار کننده امتناع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Every effort to mitigate the impact will encourage the dons to raise the tuitions ever higher.
[ترجمه گوگل]هر تلاشی برای کاهش تأثیر، دان ها را تشویق می کند تا شهریه ها را هر چه بیشتر افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]هر تلاشی برای کاهش تاثیر، مدرسان را تشویق خواهد کرد تا tuitions را بالاتر ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Careful management can, however, mitigate such effects so that sporting activities do not have to be incompatible with conservation interests.
[ترجمه گوگل]با این حال، مدیریت دقیق می تواند چنین اثراتی را کاهش دهد تا فعالیت های ورزشی مجبور نباشد با منافع حفاظتی ناسازگار باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، مدیریت دقیق می تواند چنین اثراتی را کاهش دهد تا فعالیت های ورزشی با منافع حفاظت ناسازگار نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You are obliged to mitigate your losses; this duty is explained in Chapter 1
[ترجمه گوگل]شما موظف هستید که خسارات خود را کاهش دهید این وظیفه در فصل 1 توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]شما ناگزیر هستید ضرر خود را تخفیف بدهید؛ این وظیفه در فصل ۱ توضیح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Getting moving here won't mitigate the despair; but it would at least show some capacity to think beyond the sourly inescapable.
[ترجمه گوگل]حرکت به اینجا ناامیدی را کاهش نمی دهد اما حداقل ظرفیتی برای اندیشیدن به فراتر از موارد غیرقابل اجتناب نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]حرکت به اینجا باعث کاهش یاس نخواهد شد؛ اما حداقل به کمی ظرفیت فکر کردن فراتر از sourly غیرقابل اجتناب را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The effect is to mitigate the speaker's refusal of a reasonable request.
[ترجمه گوگل]اثر آن کاهش رد گوینده از یک درخواست معقول است
[ترجمه ترگمان]این اثر، کاهش امتناع سخنگو از یک درخواست منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This growth is necessary to mitigate the supply / demand imbalance and for the continued economic health of the region.
[ترجمه گوگل]این رشد برای کاهش عدم تعادل عرضه / تقاضا و برای تداوم سلامت اقتصادی منطقه ضروری است
[ترجمه ترگمان]این رشد برای کاهش عدم تعادل تقاضا \/ تقاضای و برای سلامت مداوم اقتصادی منطقه ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخفیف دادن (فعل)
abate, relieve, mitigate, assuage, discount, alight, bate, derogate, extenuate, lower, pull down

خرد کردن (فعل)
abate, diminish, mitigate, grind, squelch, minify, smash, chop, reduce, decrease, lessen, exterminate, eliminate, narrow, hash, fragment, fritter, annihilate, extenuate, shatter, shiver, crash, de-escalate, break to pieces, disintegrate, mash, comminute, mince, mangle, cut down, fragmentize, demolish, hack, fractionalize, pestle, steamroller

خرد ساختن (فعل)
abate, diminish, dwindle, mitigate, minify, reduce, decrease, lessen, turn down, bate, curtail, damp down, decompress, narrow, extenuate, de-escalate, impair

سبک کردن (فعل)
mitigate, simplify, alleviate, lighten, ease, attenuate

تسکین دادن (فعل)
mitigate, appease, soothe, quiet, pacify, propitiate, quell, smooth, salve, mollify, temporalize, palliate, placate, quieten

تخصصی

[حقوق] تخفیف یا تقلیل دادن جریمه یا مجازات

انگلیسی به انگلیسی

• soften in force or severity; lessen the impact or intensity of; appease, make easier, sweeten; be assuaged, become less severe (about punishments, circumstances, emotions, etc.)
to mitigate something means to make it less unpleasant, serious, or painful; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Lessen negative effects
کاهش تاثیرات منفی
Mitigate means to lessen or reduce the severity, intensity, or impact of something, usually a negative effect or issue. It can also mean to make something less harsh or unpleasant.
کاهش یا کم کردن شدت، سختی یا تأثیر چیزی است، معمولاً اثر یا موضوع منفی. همچنین می تواند به معنای کمتر خشن یا ناخوشایند کردن چیزی باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

The company implemented measures to mitigate the effects of the pandemic on its employees and customers.
It is unclear how to mitigate the effects of tourism on the island.
Glynn will also be advising on how to mitigate civilian casualties during urban warfare, a US official told the Associated Press, on condition of anonymity.

منابع• https://bing.com/search?q=mitigate• https://www.merriam-webster.com/dictionary/mitigate• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/mitigate
🔴 What It Means??
To mitigate something is to make it less severe, harmful, or painful.
◀️ One way we can mitigate the impact the construction project will have on residents is to commit to completing the project in the allotted time.
کاهش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : mitigate
اسم ( noun ) : mitigation
صفت ( adjective ) : mitigating
قید ( adverb ) : _
فروکاستن
تعدیل کردن. تلطیف کردن
CNN. COM@
. . .
"I don't see how the US would commit to not walking back on the deal, " says Horowitz. "But there are, I think, some creative ways that the US and Europe, can [use to] reassure Iran. " For instance, the Europeans could work to 👁️‍🗨️mitigate the impact of a future US withdrawal, Horowitz says
...
[مشاهده متن کامل]

mitigate the effects/impact of sth There isn't much more we can do to mitigate the negative effects of rising oil prices.
تخفیف حدت آلام بیماری
تعدیل کردن
آرام کردن، تسکین دادن،
lessen or to try to lessen the seriousness or unpleasantness or extent of something
make less severe or harsh
There are ways to anticipate and mitigate this concern.
فرونشاندن
کاهش دادن
تسهیل کردن
ارام کردن
محدود, خفیف
کوتاه آمدن
کم اثر ( تر ) کردن
تقلیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس