mistrust

/ˌmɪˈstrəst//ˌmɪsˈtrʌst/

معنی: بدگمانی، اطمینان نکردن به، ظن کردن
معانی دیگر: اعتماد نداشتن، سوظن داشتن، سواعتماد، نداشتن اعتماد، شک، ظن داشتن

جمله های نمونه

1. mistrust destroyed their marriage
سو ظن موجب تباهی ازدواج آنها شد.

2. there was mistrust troubling the air at the meeting
عدم اعتماد محیط جلسه را ناراحت کننده کرده بود.

3. the virus of mistrust which has invaded their home
ویروس عدم اعتماد که منزل آنها را مورد تهاجم قرار داده است

4. the miasma of suspicion and mistrust
محیط مسموم کننده ی سو ظن و بی اعتمادی

5. we must destroy this canker of mistrust and pessimism
ما باید این عامل مخرب بی اعتمادی و بدبینی را از میان برداریم.

6. There is considerable suspicion and mistrust between the two sides.
[ترجمه گوگل]شک و بی اعتمادی قابل توجهی بین دو طرف وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بدگمانی و بدگمانی نسبت به دو طرف وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is suspicion and mistrust between immigrants and the police.
[ترجمه گوگل]بین مهاجران و پلیس بدگمانی و بی اعتمادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سو ظن و بدگمانی بین مهاجران و پلیس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had a deep mistrust of the legal profession.
[ترجمه گوگل]او به حرفه وکالت بی اعتمادی عمیقی داشت
[ترجمه ترگمان]به این حرفه قانونی دچار تردید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His charm is undeniable, but I still mistrust him.
[ترجمه گوگل]جذابیت او غیرقابل انکار است، اما من همچنان به او بی اعتماد هستم
[ترجمه ترگمان]جذابیت او انکار ناپذیر است، اما من هنوز به او اطمینان دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has a deep mistrust of strangers.
[ترجمه گوگل]او یک بی اعتمادی عمیق به غریبه ها دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه بی اعتمادی شدید به غریبه ها داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Corruption creates a climate of mistrust towards authority.
[ترجمه گوگل]فساد باعث ایجاد جو بی اعتمادی نسبت به قدرت می شود
[ترجمه ترگمان]فساد جوی عدم اعتماد به قدرت را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She has a deep mistrust of anything new or strange.
[ترجمه گوگل]او به هر چیز جدید یا عجیب بی اعتمادی عمیقی دارد
[ترجمه ترگمان]او به هیچ چیز تازه یا عجیب مشکوک نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mistrust was writ large on her face.
[ترجمه گوگل]بی اعتمادی بزرگ روی صورتش نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]Mistrust روی صورت او خیلی بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My grandfather has a profound mistrust of anything new or foreign.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من به هر چیز جدید یا خارجی بی اعتمادی عمیقی دارد
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگم نسبت به چیز جدید یا خارجی شک عمیقی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Melancholy and mistrust of men hold her back.
[ترجمه گوگل]مالیخولیا و بی اعتمادی به مردان او را عقب نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]اندوه و بی اعتمادی مردان بر او چیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The incident has increased workers' mistrust in the management.
[ترجمه گوگل]این اتفاق باعث افزایش بی اعتمادی کارگران به مدیریت شده است
[ترجمه ترگمان]این حادثه کارگران را به عدم اعتماد به مدیریت افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدگمانی (اسم)
suspicion, distrust, mistrust, misgiving

اطمینان نکردن به (فعل)
mistrust

ظن کردن (فعل)
mistrust, suspect

انگلیسی به انگلیسی

• suspicion, lack of trust, distrust
not trust, suspect, display lack of trust
mistrust is the feeling that you have towards someone who you do not trust.
if you mistrust someone or something, you do not trust them.

پیشنهاد کاربران

بپرس