mistress

/ˈmɪstrəs//ˈmɪstrəs/

معنی: معشوقه، خانم، کدبانو، بانو، دلبر
معانی دیگر: رئیس خانه، خانه دار، (زن) مدیر، سرپرست، ارباب، صاحب، نماد زن یا شهبانو که در زمینه ای سرآمد است، خانم سرخانه، موله، جانان، دلدار، (m بزرگ - مهجور - عنوان که پیش از اسم آورده می شد) خانم، سرکارخانم، علیا مخدره، (بیشتر در انگلیس) خانم معلم، (زن) آموزگار، یار

جمله های نمونه

1. his mistress walked with a catlike tread
معشوقه اش با گام های گربه مانند راه می رفت.

2. he dumped his mistress and took a new one
معشوق خود را ول کرد و معشوق تازه ای گرفت.

3. then england was mistress of the seas
در آن زمان انگلستان ملکه ی دریاها بود.

4. who is the mistress of this house?
کدبانوی این خانه کیست ؟

5. his assignation with his mistress
ملاقات سری او با معشوقه اش

6. the dog followed its mistress
سگ دنبال صاحبش حرکت می کرد.

7. he was rejected by his mistress
معشوقه اش او را ترک کرد.

8. the servants gathered around their mistress
کلفت ها دور کدبانوی خود جمع شدند.

9. the cold, marble skin of that fickle mistress
پوست مرمرین و سرد آن دلدار بی وفا

10. he is married but he also has a mistress
او متاهل است ولی معشوقه هم دارد.

مترادف ها

معشوقه (اسم)
sweetheart, love, lover, paramour, bonne amie, mistress, concubine, girl, fancy woman, leman, hetaera, inamorata, ladylove, lovemate

خانم (اسم)
wife, mistress, dame, lady, madam, missy, donna, mademoiselle, dona, gentlewoman, goodwife, signora

کدبانو (اسم)
mistress, dame, housewife, matron

بانو (اسم)
mistress, woman, dame, lady, madam, matron, ladyship, donna, dona, gentlewoman, goodwife, grand dame

دلبر (اسم)
sweetheart, gill, mistress, girlfriend, soulmate, leman

انگلیسی به انگلیسی

• lady of the house; housekeeper; teacher; woman; concubine, female lover
a married man's mistress is a woman other than his wife with whom he is having a sexual relationship.
a mistress in a school is a female schoolteacher.

پیشنهاد کاربران

معشوقه.
زنی که با مردی متاهل ارتباط داره
putin's mistress
دوشیزه
بانو
Ma'am
[وابسته به جنس مؤنث]
بانو - ارباب - خانم - شهبانو - دلبر - دوشیزه - دبیر/معلم - تازه عروس - اُستاد - زنی با استعداد و توانا - بانویی محترم - بانوی برتر - بانوی مقتدر - خانم سرخانه - رئیس خانه - زنی که در انجام کاری، عالی است - زنی که در زمینه/تخصصی به اُستادی رسیده باشد - زنی که به مقامی مورد توجه در جایی رسیده باشد - زنی که دارای قدرت، مالکیت و توانایی است - از روی ادب و تواضع، به بانوان نسبت داده می شود - به دبیر/معلم بریتانیایی نسبت داده می شود - زنی که سگ باز است - زنی که برده داری می کند - زنی عُقده ای و عصبی - زنی متسلط - زنی که به واسطه تسلط خود، رئیس خانه و/یا جایی دیگر است، بدون آنکه مقامی رسمی داشته باشد - زنی سادیسمی و متسلط - زنی زورگو و متسلط - معشوقه ای که نیازهای جنسی/روانی فرد ( مؤنث، مذکر ) را با هدفِ برطرف کردن نیازهای جنسی/روانی خود نیز برطرف می کند - اربابی که زور می گوید و از زورگویی خود لذت می برد - زنی عُقده ای که سودای تسلط بر انسان دارد - زنی که با هدفِ برطرف کردن نیازهای جنسی/روانی خود و/یا کسب مال، مایل به برده داری است - زنی که مایل به تسلط بر همه چیز عالَم است - زنی که خود را اِلهه جهان می نامد - زنی که خود را برتر از همه عالَم می نامد - زنی سادیسمی که مایل به برده داری، و استفاده از برده ها به عنوان هر نوع ابزار و لوازم مورد نیاز ( جنسی، غیر جنسی ) می باشد - زنی که از انسان به هر شکل و روشی استفاده می کند - بانویی که محبت او به برده هایش همچون ظلمی که به آنها می کند نیز غرور آفرین است - زنی که از آزار رساندن به برده هایش لذت می برد - زنی که شخصی و/یا چیزی را تسخیر می کند و تحت کنترل خود می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

یک زن که ارباب است
برده دار

بپرس