mistook

/ˌmɪˈstʊk//mɪˈstʊk/

زمان گذشته ی فعل: mistake، درست نفهمیدن، اشتباه کردن، عوضی گرفتن، لغزش خوردن

جمله های نمونه

1. he mistook the address and went to the wrong house
او نشانی را اشتباه کرد و به خانه ی عوضی رفت.

2. shapury mistook the ass for a deer and shot it!
شاپوری الاغ را با آهو عوضی گرفت و آنرا با تیر زد!

3. I mistook the stick for a snake.
[ترجمه گوگل]من چوب را با مار اشتباه گرفتم
[ترجمه ترگمان] من چوب رو با یه مار اشتباه گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She mistook him for the professor.
[ترجمه گوگل]او را با استاد اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]او را با استاد اشتباه گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sorry, I mistook you for someone else.
[ترجمه گوگل]ببخشید من شما رو با یکی دیگه اشتباه گرفتم
[ترجمه ترگمان] ببخشید، تو رو با یه نفر دیگه اشتباه گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You mistook when you thought I laughed at you.
[ترجمه گوگل]وقتی فکر کردی بهت خندیدم اشتباه کردی
[ترجمه ترگمان] وقتی فکر می کردی من بهت خندیدم، اشتباه کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The doctor mistook the symptoms for blood poisoning.
[ترجمه گوگل]پزشک علائم را با مسمومیت خون اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان] دکتر علائم مسمومیت خونی رو اشتباه گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Officers mistook Stephen for an escaped prisoner.
[ترجمه گوگل]افسران استفن را با یک زندانی فراری اشتباه گرفتند
[ترجمه ترگمان]افسران، استفن را به خاطر یک زندانی فراری اشتباه گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A woman mistook him for a well-known actor, and asked him for his autograph.
[ترجمه گوگل]زنی او را با یک بازیگر سرشناس اشتباه گرفت و از او امضا خواست
[ترجمه ترگمان]یک زن او را با یک بازیگر مشهور اشتباه گرفته بود و از او تقاضای امضای او را می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government completely mistook the feeling of the country.
[ترجمه گوگل]دولت کاملاً احساس کشور را اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]دولت به طور کامل احساس کشور را اشتباه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ken mistook her concern, thinking she was interested in him for another reason.
[ترجمه گوگل]کن نگرانی او را اشتباه گرفت و فکر کرد که به دلیل دیگری به او علاقه مند است
[ترجمه ترگمان]کن نگرانی او را اشتباه گرفت و فکر کرد که به دلیل دیگری به او علاقمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The traveller mistook the house for a hotel.
[ترجمه گوگل]مسافر خانه را با هتل اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان]مسافر خانه را با هتل اشتباه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bird mistook the pebble for egg and tried to hatch it.
[ترجمه گوگل]پرنده سنگریزه را با تخم اشتباه گرفت و سعی کرد آن را از تخم بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]آن پرنده سنگریزه را به جای تخم مرغ گرفت و سعی کرد آن را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You mistook my meaning entirely.
[ترجمه گوگل]منظور من رو کاملا اشتباه گرفتی
[ترجمه ترگمان] تو حرفم رو کاملا اشتباه گرفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make an error, be wrong; misinterpret, misunderstand; confuse
mistook is the past tense of mistake.

پیشنهاد کاربران

بپرس