1. don't mistake my meaning; i didn't mean to offend you
در برداشت منظورم اشتباه نفرمایید نمی خواستم موجب رنجش شما بشوم.
2. his mistake abashed him
اشتباهش او را شرمسار کرد.
3. his mistake was to engulf himself in a political mire
اشتباه او این بود که خود را در یک منجلاب سیاسی غوطه ور کرد.
4. the mistake was fathered on him
اشتباه را به گردن او انداختند.
5. this mistake will cost you
این اشتباه برایت گران تمام خواهد شد.
6. by mistake
اشتباها،سهوا
7. a colossal mistake
اشتباه بسیار بزرگ
8. a fatal mistake
اشتباه مرگبار
9. a foolish mistake
اشتباه احمقانه
10. a ghastly mistake
اشتباه عظیم
11. a glaring mistake
اشتباه لپی
12. a gross mistake
اشتباه فاحش
13. a slight mistake
اشتباه کم اهمیت
14. an inadvertent mistake
اشتباه غیرعمدی
15. an intentional mistake
اشتباه دانسته
16. some people mistake me for my brother iraj
برخی مردم مرا با برادرم ایرج اشتباه می کنند.
17. and no mistake
(عامیانه) قطعی،حتما،بدون شک،ردخور ندارد
18. make no mistake (about it)
غیر از این فکر نکن،در این مورد اشتباه نکن
19. an even worse mistake
اشتباه حتی بدتر
20. she regrets her mistake
او از اشتباه خود متاسف است.
21. to make a mistake
اشتباه کردن
22. to own one's mistake
اشتباه خود را تصدیق کردن
23. to repair a mistake
لغزشی را جبران کردن
24. he made a costly mistake
او اشتباه زیان باری (پرخرجی) کرد.
25. he was unconscious of his mistake
از اشتباه خودش بی خبر بود.
26. their hasty marriage was a mistake
ازدواج عجولانه ی آنها خطا بود.
27. he is ever making the same mistake
او پیوسته همین اشتباه را می کند.
28. he pulled one of my molars by mistake
او یکی از دندان های آسیاب مرا اشتباها کشید.
29. he had the grace not to mention my mistake
او با بزرگواری از ذکر اشتباه من خودداری کرد.
30. his ego did not let him admit his mistake and apologize
غرورش به او اجازه نداد که اشتباه خود را بپذیرد و پوزش بخواهد.
31. trying to integrate government-owned and private factories was a big mistake
سعی در ادغام کردن کارخانه های دولتی و خصوصی اشتباه بزرگی بود.