misstate

/ˌmɪsˈsteɪt//ˌmɪsˈsteɪt/

معنی: درست بیان نردن، غلط اظهار داشتن، غلط گفتن، اظهار غلط کردن
معانی دیگر: اشتباه اظهار کردن یا گزارش دادن

جمله های نمونه

1. Be careful not to misstate your case.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که در مورد خود اشتباه بیان نکنید
[ترجمه ترگمان]مواظب خودت باش که در مورد پرونده خودت قضاوت نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The amount was misstated in the table because of an error by regulators.
[ترجمه گوگل]این مبلغ به دلیل خطای ناظر در جدول درج شده است
[ترجمه ترگمان]میزان این مقدار در جدول به دلیل خطای تنظیم کنندگان مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Yesterday's obituary of Randall M. Klose misstated the date of his death.
[ترجمه گوگل]در آگهی ترحیم دیروز رندال ام کلوز، تاریخ درگذشت او اشتباه گفته شد
[ترجمه ترگمان]دیروز آگهی ترحیم Randall م کلوزه تاریخ مرگ خود را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Were she to misstate a revenue or user figure, the company would be forced to issue an amended filing.
[ترجمه گوگل]اگر او درآمد یا رقم کاربری را اشتباه اعلام کند، شرکت مجبور می شود یک پرونده اصلاحی صادر کند
[ترجمه ترگمان]اگر او بتواند درآمد و یا رقم کاربر را از بین ببرد، شرکت مجبور به صدور یک بایگانی اصلاح شده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Look at the false police reports that omitted or misstated crucial facts.
[ترجمه گوگل]به گزارش های نادرست پلیس که حقایق مهم را نادیده گرفته یا نادرست بیان کرده اند، نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]به گزارش های غلط پلیس که حقایق حیاتی را حذف یا حذف کرده اند نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is, however, important to see precisely what the relation of Reform to punishment is because its advocates too often misstate it. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]با این حال، مهم است که دقیقاً ببینیم رابطه اصلاحات با مجازات چیست زیرا طرفداران آن اغلب آن را اشتباه بیان می کنند فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]با این حال، مهم است که دقیقا ببینیم رابطه اصلاحات به مجازات چیست، چرا که طرفداران آن بیش از حد آن را نادیده می گیرند فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Someone subsequently diagnosed with a brain tumour might easily be biased, consciously or unconsciously, to exaggerate the former and misstate the latter.
[ترجمه گوگل]کسی که متعاقباً به تومور مغزی تشخیص داده می شود، ممکن است به راحتی، آگاهانه یا ناخودآگاه، سوگیری داشته باشد که اولی را اغراق کند و دومی را اشتباه بیان کند
[ترجمه ترگمان]یک نفر متعاقبا مبتلا به تومور مغزی است که ممکن است به راحتی تعصب داشته باشد، به طور اگاهانه یا ناخودآگاه، برای مبالغه در مورد قبلی و misstate مورد دوم، تعصب داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wolfowitz participated in the infamous Team B project, which was an effort to radically overstate Soviet capabilities and radically misstate Soviet intentions in the 1970s.
[ترجمه گوگل]ولفوویتز در پروژه بدنام تیم B شرکت کرد، که تلاشی برای بزرگنمایی افراطی از توانایی های شوروی و تحریف ریشه ای اهداف شوروی در دهه 1970 بود
[ترجمه ترگمان]ولفوویتز در پروژه گروه B مشارکت کردند و این یک تلاش برای اغراق در توانایی های شوروی و اساسا misstate از اهداف اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۷۰ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is my duty however, for I am sure you would not wish me to not misstate the. . . facts as I see them to you.
[ترجمه گوگل]با این حال، این وظیفه من است، زیرا مطمئن هستم که شما نمی خواهید که من در مورد آن اشتباه بیان نکنم حقایق همانطور که من آنها را برای شما می بینم
[ترجمه ترگمان]به هر حال وظیفه من این است که شما مایل نیستید که من حقایق را با شما در میان نهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The gravest of them is, to argue sophistically, to suppress facts or arguments, to misstate the elements of the case, or misrepresent the opposite opinion.
[ترجمه گوگل]مهم‌ترین آنها بحث سفسطه‌آمیز، سرکوب حقایق یا استدلال‌ها، تحریف عناصر قضیه، یا ارائه نادرست عقیده مخالف است
[ترجمه ترگمان]یکی از مهم ترین آن ها این است که استدلال sophistically را، برای سرکوب حقایق یا استدلالات، برای نفی کردن عناصر مورد نظر، یا به غلط جلوه دادن نظر مخالف، توجیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درست بیان نردن (فعل)
misstate

غلط اظهار داشتن (فعل)
misstate

غلط گفتن (فعل)
misstate

اظهار غلط کردن (فعل)
misstate

انگلیسی به انگلیسی

• state wrongly; misinform

پیشنهاد کاربران

بپرس