missionary

/ˈmɪʃəˌneri//ˈmɪʃənri/

معنی: مبلغ، مبلغ مذهبی، وابسته به مبلغین، وابسته به هیئت اعزامی
معانی دیگر: (مربوط به تبلیغات مذهبی) میسیونری، گماشته ی دینی (missioner هم می گویند)

جمله های نمونه

1. the missionary hospital in esfahan
بیمارستان میسیونری در اصفهان

2. He approached the job with missionary zeal.
[ترجمه گوگل]او با غیرت تبلیغی به این کار نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]او با شور و شوق مذهبی به این کار نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He argued the case for reorganization with missionary zeal.
[ترجمه گوگل]او با شور و شوق تبلیغی، بحث سازماندهی مجدد را مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد تجدید سازمان با شور و شوق مبلغان مذهبی بحث کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He did missionary work for the Presbyterian Church in Alaska.
[ترجمه گوگل]او برای کلیسای پروتستان در آلاسکا کار میسیونری انجام داد
[ترجمه ترگمان]او کار تبلیغی خود را برای کلیسای پرسبیتری در آلاسکا انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had a kind of missionary zeal about bringing culture to the masses.
[ترجمه گوگل]او نوعی غیرت تبلیغی برای رساندن فرهنگ به توده‌ها داشت
[ترجمه ترگمان]او نوعی of مذهبی داشت که فرهنگ را به سوی توده ها می کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He spent 1years as a missionary in Africa.
[ترجمه گوگل]او یک سال را به عنوان مبلغ در آفریقا گذراند
[ترجمه ترگمان]او ۱ سال را به عنوان یک مبلغ مذهبی در آفریقا گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She spoke about her new project with missionary zeal .
[ترجمه گوگل]او در مورد پروژه جدید خود با غیرت تبلیغی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]درباره پروژه جدیدش با zeal مذهبی صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pray that the missionary may refuse to hear any accusations from Satan against his fellow workers and believers.
[ترجمه گوگل]دعا کنید که مبلغ از شنیدن هرگونه اتهامی از سوی شیطان علیه همکاران و مؤمنان خود امتناع کند
[ترجمه ترگمان]دعا کنید که میسیونر از شنیدن هر گونه اتهامات شیطان علیه همکاران خود و believers امتناع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His teacher, who had founded the missionary school, had high hopes for his star student.
[ترجمه گوگل]معلم او که مدرسه مبلغان را تأسیس کرده بود، به شاگرد ستاره خود امید زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]معلمش که مدرسه مبلغین را تاسیس کرده بود، امیدهای زیادی برای دانش آموزانش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yes, the missionary ladies agreed, as they pressed money into her hands.
[ترجمه گوگل]بله، خانم های مبلّغ موافقت کردند، زیرا پول را در دستان او فشار دادند
[ترجمه ترگمان]بله، همان طور که پول در دست داشت، خانم ها موافقت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Baptist Missionary Society has recently changed the way it organizes home support for its missionaries.
[ترجمه گوگل]انجمن مبلغان باپتیست اخیراً نحوه سازماندهی حمایت خانگی برای مبلغان خود را تغییر داده است
[ترجمه ترگمان]انجمن مبلغان باپتیست اخیرا روشی را تغییر داده که حمایت خانگی را برای missionaries سازمان دهی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He offered his services to the Edinburgh Missionary Society as an overseas candidate, thus fulfilling a youthful ambition.
[ترجمه گوگل]او خدمات خود را به عنوان کاندیدای خارج از کشور به انجمن مبلغان ادینبورگ ارائه کرد و بدین ترتیب یک جاه طلبی جوانی را برآورده کرد
[ترجمه ترگمان]او خدمات خود را به انجمن مبلغان Edinburgh به عنوان یک نامزد خارجی ارائه کرد و در نتیجه یک جاه طلبی جوان را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The priest was a Missionary Brother of Charity who had recently entered the Order.
[ترجمه گوگل]این کشیش یک برادر مبلغ خیریه بود که به تازگی وارد نظمیه شده بود
[ترجمه ترگمان]کشیش کشیشی بود که به تازگی وارد محفل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just today one of the missionary school youth was about to elope with his new amour.
[ترجمه گوگل]همین امروز یکی از جوانان مدرسه مبلّغ قصد داشت با عشق جدیدش فرار کند
[ترجمه ترگمان]درست در همین امروز، یکی از بچه های مدرسه مذهبی می خواست با عشق تازه خود فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This letter sets a tone for much missionary work in the early Middle Ages.
[ترجمه گوگل]این نامه لحنی را برای بسیاری از کارهای تبلیغی در اوایل قرون وسطی تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]این نامه برای کاره ای تبلیغ مذهبی در اوایل قرون وسطی یک تن را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبلغ (اسم)
tot, sum, amount, quantity, missionary, propagandist, quantum, informer

مبلغ مذهبی (اسم)
missionary, missioner

وابسته به مبلغین (صفت)
missionary

وابسته به هیئت اعزامی (صفت)
missionary

انگلیسی به انگلیسی

• person sent on a mission; person sent out from a religious organization to proselytize and/or offer humanitarian aid in a foreign or untouched region; one who has strong opinions or principles and tries to convert others to his position
of or pertaining to a mission; characterized by the desire or intention to convert others; pertaining to a religious mission
a missionary is a person who has been sent to a foreign country to teach people about his or her religion.

پیشنهاد کاربران

ترویج و تبلیغ دین ( در یک کشور خارجی )
به طور خاص معنی مبلغ مذهبی میده.
اما خارج از بافت مذهبی معنی کسی رو میده که تبلیغ خیرخواهانه انجام میده و دیگران رو جذب در یک ایده، محصول، فلسفه و . . . میکند.
برای مثال در این جمله:

...
[مشاهده متن کامل]

Rather than employees, a purpose - based company has mission - aries.
سازمانهای رسالت محور، کارمندانشان بیشتر یک مبلغ برای سازمان ( اهداف و رسالت های سازمان، مزیت ها و نیکی های سازمان، خدمات و محصولات سازمان . . . ) هستند. درواقع، در این جمله میخواهد بگه، یک سازمان که متکی بر رسالت ( یک هدف معنوی و اخلاق مدرانه است ) کارکنانش نیز مبلغ آن سازمان خواهند بود و از سازمان نزد دیگران تعریف مثبت میکنند. در نتیجه دیگران هم جذب در این سازمان به شکل معنوی میشوند یا به عنوان مشتری یا کارمند درخواست همکاری با سازمان میدهند.

پوزیشن فرقونی، [در رابطه جنسی] حالتی که زن به پشت می خوابد و مرد میان پاهای او قرار گرفته و به او دخول واژینال می کند.
Remaining missionaries kidnapped in Haiti released by gang
بقیه آخوندا توسط گروهی در هایتی آزاد شدن
نماینده رئیس جمهوری در اصل نماینده یک شخصی یا یک جمعیتی
علاوه بر معنی اصلی که در قسمت بالا تشریح شده است ، در ادبیات جنسی ، به رایج ترین پوزیشن سکسی که طی آن زن به حالت درازکش و مرد روی زن قرار می گیرد
A position for sexual intercourse in which a woman and man lie facing each other, with the woman on the bottom and the man on the top
به تعبیر رپ فارسی ، میشنری یا کف بازی نیز گفته می شود.

بپرس