misogyny

/ˈmɪzədʒəni//mɪˈsɒdʒɪnɪst/

معنی: تنفر از زن
معانی دیگر: تنفر از زنان (به ویژه از سوی مرد)، زن گریزی

جمله های نمونه

1. It is often observed that misogyny and homophobia go together.
[ترجمه مرجان] اغلب مشاهده می شود که تنفر از زنان و همجنس گرایی ستیزی با یکدیگر همراه می شوند.
|
[ترجمه گوگل]اغلب مشاهده می شود که زن ستیزی و همجنس گرا هراسی با هم هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب مشاهده می شود که misogyny و همجنس هراسی به هم نزدیک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These replications of conventional psychology's misogyny come about because feminism finds it difficult to articulate links between subjectivity and political change.
[ترجمه گوگل]این تکرار از زن‌ستیزی روان‌شناسی مرسوم به این دلیل به وجود می‌آید که فمینیسم بیان پیوندهای بین ذهنیت و تغییر سیاسی را دشوار می‌یابد
[ترجمه ترگمان]این تکرار روان شناسی از روان شناسی متعارف به این دلیل مطرح می شود که فمینیسم به سختی ارتباط بین ذهنیت و تغییر سیاسی را مشکل می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When women write about misogyny, they do it from the standpoint of victims.
[ترجمه گوگل]وقتی زنان درباره زن ستیزی می نویسند، این کار را از دیدگاه قربانیان انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]وقتی زنان در مورد misogyny می نویسند، از نظر قربانیان این کار را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. " Misogyny " means the sentiment or the topic of distorting and belittling the female's image, pushing all faults to the female in literature.
[ترجمه گوگل]«زن ستیزی» به معنای احساس یا موضوع تحریف و کوچک شمردن تصویر زن است و تمام عیوب را به زن در ادبیات می کشاند
[ترجمه ترگمان]\"misogyny\" به معنای احساسات یا موضوع تحریف و تحقیر تصویر زن است و همه نقص ها را به زن ادبیات وارد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For the female images, there was a number of commentators felt that Updike was a "misogyny" writer.
[ترجمه گوگل]برای تصاویر زن، تعدادی از مفسران احساس می کردند که آپدایک یک نویسنده «زن ستیزی» است
[ترجمه ترگمان]برای تصاویر زنان، برخی از مفسرین احساس می کردند که Updike نویسنده \"misogyny\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Women are exalted, and sometimes the misogyny you see is actually a reaction to intense desire.
[ترجمه گوگل]زنان تعالی می یابند و گاهی اوقات زن ستیزی که می بینید در واقع واکنشی به میل شدید است
[ترجمه ترگمان]زنان متعالی هستند و گاهی اوقات misogyny که می بینید در واقع واکنشی به میل شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "I am troubled sometimes by the misogyny and materialism of a lot of rap lyrics, " Obama remarked. "But I think the genius of the art form has shifted the culture and helped to de-segregate music. "
[ترجمه گوگل]اوباما گفت: «من گاهی اوقات از زن ستیزی و مادی گرایی بسیاری از اشعار رپ ناراحت می شوم اما من فکر می‌کنم نبوغ شکل هنری فرهنگ را تغییر داده و به جداسازی موسیقی کمک کرده است »
[ترجمه ترگمان]اوباما اظهار داشت: \" من گاهی اوقات با the و مادی گرایی از بسیاری از اشعار رپ ناراحت هستم اما من فکر می کنم که نبوغ شکل هنر فرهنگ را تغییر داده است و به جداسازی کردن موسیقی کمک می کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He argues that Bismarck's misogyny stemmed from his childhood when he found himself in a triangle between his cold, intelligent and ambitious mother, whom he disliked, and his weak, kindly father.
[ترجمه گوگل]او استدلال می کند که زن ستیزی بیسمارک از دوران کودکی او سرچشمه می گیرد، زمانی که او خود را در مثلثی بین مادر سرد، باهوش و جاه طلبش که از او متنفر بود، و پدر ضعیف و مهربانش یافت
[ترجمه ترگمان]استدلال می کند که misogyny Bismarck از کودکی سرچشمه می گرفت که خود را در یک مثلث بین مادر سرد، باهوش و جاه طلب قرار داد، و او را دوست نمی داشت، و پدر ضعیف و مهربان او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Man's misogyny is displayed everywhere from man's leading societies to different cultural aspects, and also, in literature of male writers.
[ترجمه گوگل]زن ستیزی انسان در همه جا از جوامع پیشرو انسان گرفته تا جنبه های مختلف فرهنگی و همچنین در ادبیات نویسندگان مرد نمایان است
[ترجمه ترگمان]misogyny بشر در همه جا از جوامع پیشرو انسان به جنبه های مختلف فرهنگی و همچنین در ادبیات نویسندگان مرد نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The typical defense to a charge of misogyny within the faith is that the covering of women means that they are more valued.
[ترجمه گوگل]دفاع معمولی در برابر اتهام زن ستیزی در دین این است که پوشش زنان به معنای ارزشمندتر شدن آنهاست
[ترجمه ترگمان]دفاع معمول در برابر اتهام misogyny در ایمان این است که پوشش زنان به این معنی است که آن ها ارزش بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When these pictures were broadcast live across international television screens, it was obvious that the issue was misogyny, not theology.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این تصاویر به صورت زنده از تلویزیون های بین المللی پخش شد، آشکار بود که موضوع زن ستیزی است نه الهیات
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این تصاویر در سراسر صفحه تلویزیون بین المللی پخش شد، واضح بود که این موضوع misogyny است، نه الاهیات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The organizations women formed to bring about equality were just as often havens from intractable, institutionalized misogyny.
[ترجمه گوگل]سازمان‌هایی که زنان برای ایجاد برابری تشکیل می‌دادند، اغلب مأمنی از زن‌ستیزی غیرقابل حل و نهادینه شده بودند
[ترجمه ترگمان]سازمان هایی که زنان تشکیل می دادند تا برابری را به ارمغان بیاورند، به همان اندازه often از misogyny سرکش و intractable بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Woman-centred psychologists are also interested in language and the unconscious, in spite of the misogyny which they see in linguistics and psychoanalysis.
[ترجمه گوگل]روانشناسان زن محور نیز علیرغم زن ستیزی که در زبان شناسی و روانکاوی مشاهده می کنند به زبان و ناخودآگاه علاقه مند هستند
[ترجمه ترگمان]روان شناسان محور، به رغم of که در زبان شناسی و روان کاوی می بینند، به زبان و ضمیر ناخودآگاه علاقه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So should the habit of showing female models part-naked ,or in poses suggesting bondage, betray an element of misogyny in the industry?
[ترجمه گوگل]بنابراین آیا عادت به نشان دادن مدل های زن نیمه برهنه یا در ژست هایی که نشان دهنده اسارت است، باید به عنصر زن ستیزی در صنعت خیانت کند؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین آیا این عادت به نشان دادن یک مدل زن - برهنه، یا ژست پیشنهاد شده در این صنعت، می تواند به یک عنصر of در این صنعت خیانت کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنفر از زن (اسم)
misogyny

انگلیسی به انگلیسی

• hatred of women

پیشنهاد کاربران

Misogyny is hatred of, contempt for, or prejudice against women. It is a form of sexism that is used to keep women at a lower social status than men, thus maintaining the social roles of patriarchy
زن ستیزی گونه ای پدیده اجتماعی است که در آن زنان مورد تبعیض یا تنفر واقع گردیده، یا غیرقابل اعتماد دانسته می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

زن ستیزی در پیوند با خشونت علیه زنان است. چنان که آدرین ریچ، زن ستیزی را دشمنی و خشونت سازمان یافته، نهادینه شده و شکلِ عادی به خود گرفته علیه زنان تعریف می کند.
روان کاوان معتقدند ریشه زن ستیزی ( نفرت از زنان ) در خشم اولیه کودک نسبت به مادر است. جامعه وظیفه پرورش کودک را تنها بر عهده زنان می گذارد. چودروف معتقد است مشارکت کامل مردان در پرورش کودکان می تواند این ریشه عمیق زن ستیزی را در جامعه درمان کند.
Indeed, her misogyny was intrinsic to her feminism.
Misogyny has been characterised as a prominent feature of the mythologies of the ancient world as well as of various religions.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Misogyny#• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/misogyny
زن بیزاری
misogyny ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: زن ستیزی
تعریف: نفرت از زنان یا حقیر شمردن آنها
زن هراسی، تنفر از زن.
زن ستیزی

بپرس