misogynist

/ˈmɪzədʒənəst//mɪˈsɒdʒɪnɪst/

کسیکه اززن بیزار است، زن گریز

جمله های نمونه

1. She left the Church because of its misogynist teachings on women and their position in society.
[ترجمه گوگل]او کلیسا را ​​به دلیل آموزه های زن ستیزانه آن در مورد زنان و موقعیت آنها در جامعه ترک کرد
[ترجمه ترگمان]او کلیسا را به دلیل تعلیمات misogynist در مورد زنان و جایگاه آن ها در جامعه ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The movie is a moral tale about a misogynist who dies and is reborn as a beautiful woman.
[ترجمه گوگل]این فیلم یک داستان اخلاقی درباره زن ستیز است که می میرد و به عنوان یک زن زیبا دوباره متولد می شود
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان اخلاقی زن misogynist است که می میرد و به عنوان یک زن زیبا دوباره متولد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Firstly, it ignores those male, often misogynist, philosophers who have emphasised relations and continual processes.
[ترجمه گوگل]اولاً، آن دسته از فیلسوفان مرد، اغلب زن ستیز، را که بر روابط و فرآیندهای مستمر تأکید کرده اند، نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، آن زن و اغلب misogynist را نادیده می گیرد که بر روابط و فرآیندهای مستمر تاکید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They exposed the deeply misogynist attitudes which formed the hidden element in policy making.
[ترجمه گوگل]آنها نگرش های عمیقا زن ستیزانه را که عنصر پنهان در سیاست گذاری را تشکیل می داد، افشا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها the شدید misogynist را که عنصر پنهان در سیاست گذاری را تشکیل می داد، افشا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Betty: Well, not when it's a bunch of misogynist garbage.
[ترجمه گوگل]بتی: خوب، نه وقتی که یک مشت زباله زن ستیز باشد
[ترجمه ترگمان]خب، نه وقتی که یه مشت آدم misogynist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Offensive rants-racist, misogynist, or obscene - are an exception.
[ترجمه گوگل]ناسزاهای توهین آمیز - نژادپرستانه، زن ستیز، یا فحاشی - یک استثنا هستند
[ترجمه ترگمان]تهاجمی، racist، misogynist، یا مستهجن - استثنا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are opposed to all forms of misogynist behavior and sexist attitudes; we respect all women.
[ترجمه سمن زنجانی] ما با تمامی رفتارهای زن ستیزانه و جنسیت زده مخالفیم و برای همه زنان احترام قائل هستیم.
|
[ترجمه گوگل]ما با هر نوع رفتار زن ستیزانه و نگرش های جنسیتی مخالفیم ما به همه زنان احترام می گذاریم
[ترجمه ترگمان]ما با همه انواع رفتارهای misogynist و نگرش های جنسیتی مخالف هستیم؛ ما به همه زنان احترام می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I believe he is a misogynist and completely out of control.
[ترجمه سمن زنجانی] به اعتقاد من او شخصی زن ستیز است و به کلی از کنترل خارج شده است.
|
[ترجمه گوگل]من معتقدم او یک زن ستیز و کاملاً خارج از کنترل است
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که اون زن misogynist و کاملا از کنترل خارج شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's known as a misogynist, a satirist, a jokester, an attention-seeking bad boy, a creep, an artistic genius, and a man with a history of addiction and abuse.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک زن ستیز، یک طنزپرداز، یک شوخی، یک پسر بد توجه، یک خزنده، یک نابغه هنری و یک مرد با سابقه اعتیاد و سوء استفاده شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان a، a، a، an، seeking، و یک مرد با سابقه اعتیاد و سو استفاده مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't even think I'd call it misogynist.
[ترجمه گوگل]حتی فکر نمی کنم اسمش را زن ستیز بگذارم
[ترجمه ترگمان]حتی فکر نمی کنم از آن زن بیزار باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is still, in the eyes of some, an irredeemable misogynist.
[ترجمه گوگل]او هنوز از نظر برخی یک زن ستیز غیرقابل جبران است
[ترجمه ترگمان]او هنوز در چشمان برخی از زنان از زن بیزار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Appropriately, for one named after a wife-murderer, Mr Punch remained a misogynist to the end.
[ترجمه گوگل]به درستی، آقای پانچ تا آخر یک زن ستیز باقی ماند
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه یکی از آن ها به نام قاتل زن نام گذاری شد، آقای Punch از زن بیزار ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. True he was not, so far as we know, misogynist: there is evidence to the contrary.
[ترجمه گوگل]درست است، تا آنجا که ما می دانیم، او زن ستیز نبود: شواهدی بر خلاف آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]درست همان طور که می دانیم، زن از زن بیزار بود: شواهد بر عکس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I wrote about Dickens and Hawthorne, having to re-read the latter and discovering anew my hatred for his old-school misogynist claptrap.
[ترجمه گوگل]من در مورد دیکنز و هاثورن نوشتم، مجبور شدم این دومی را دوباره بخوانم و دوباره نفرت خود را نسبت به کف زدن زن ستیز قدیمی او کشف کنم
[ترجمه ترگمان]در مورد دیکنز و هورن هورن نامه نوشتم و مجبور شدم دوباره آن را بخوانم و با کشف جدیدی از claptrap از آن زن از زن از آن زن از آن زن بیزار باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who hates women
a misogynist is a man who hates women; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A person who dislikes or is prejudiced against women 🚺❌️
🔍 مترادف: Woman - hater
✅ مثال: The writer was accused of being a misogynist due to his negative portrayals of female characters
زن گریز، زن ستیز
someone, usually a man, who hates women or believes that men are much better than women
زن ستیز ( لزوماً یک مرد نیست، بلکه یک زن هم می تواند زن ستیز باشد )
I know them well and they are not misogynists
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/misogynist
زن ستیز

بپرس