1. it was a mismatch and we lost zero to eight
تیم ها نابرابر بودند و ما صفر به هشت باختیم.
2. There is a mismatch between the skills offered by people and the skills needed by industry.
[ترجمه گوگل]بین مهارت های ارائه شده توسط افراد و مهارت های مورد نیاز صنعت، ناهماهنگی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک عدم تطابق بین مهارت های ارائه شده توسط افراد و مهارت های مورد نیاز صنعت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک عدم تطابق بین مهارت های ارائه شده توسط افراد و مهارت های مورد نیاز صنعت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There is a mismatch between the capacity of the airport and the large number of people wanting to fly from it.
[ترجمه گوگل]بین ظرفیت فرودگاه و تعداد زیادی از افرادی که می خواهند از آن پرواز کنند، ناهماهنگی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]عدم تطابق بین ظرفیت فرودگاه و تعداد زیادی از افرادی که می خواهند از آن پرواز کنند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عدم تطابق بین ظرفیت فرودگاه و تعداد زیادی از افرادی که می خواهند از آن پرواز کنند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Their marriage was a mismatch they had little in common.
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها ناهماهنگی بود که اشتراکات کمی داشتند
[ترجمه ترگمان]ازدواجشان یک عدم تطابق بود که اشتراکات زیادی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ازدواجشان یک عدم تطابق بود که اشتراکات زیادی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A mismatch between the most imaginative practice and the best teacher education can never be good for the latter.
[ترجمه گوگل]عدم تطابق بین تخیلی ترین تمرین و بهترین آموزش معلم هرگز نمی تواند برای دومی خوب باشد
[ترجمه ترگمان]یک عدم تطابق بین the عمل و بهترین آموزش معلم هرگز نمی تواند برای دومی مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک عدم تطابق بین the عمل و بهترین آموزش معلم هرگز نمی تواند برای دومی مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This quest for political certainties leads to a mismatch between the researcher's and the interviewees' agenda.
[ترجمه گوگل]این جست و جو برای قطعیت های سیاسی منجر به عدم تطابق بین دستور کار محقق و مصاحبه شوندگان می شود
[ترجمه ترگمان]این تلاش برای اطمینان سیاسی منجر به عدم تطابق میان محقق و دستور کار مصاحبه شوندگان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این تلاش برای اطمینان سیاسی منجر به عدم تطابق میان محقق و دستور کار مصاحبه شوندگان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Reward systems often exaggerate the mismatch by offering the wrong rewards to the wrong people.
[ترجمه گوگل]سیستمهای پاداش معمولاً با ارائه پاداشهای اشتباه به افراد اشتباه، عدم تطابق را اغراق میکنند
[ترجمه ترگمان]سیستم های پاداش اغلب با ارائه پاداش نادرست به افراد نادرست، در عدم انطباق غلو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سیستم های پاداش اغلب با ارائه پاداش نادرست به افراد نادرست، در عدم انطباق غلو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. That mismatch seems worse than it was ten years ago.
[ترجمه گوگل]این عدم تطابق بدتر از ده سال پیش به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این عدم تطابق بدتر از ۱۰ سال پیش به نظر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این عدم تطابق بدتر از ۱۰ سال پیش به نظر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A mismatch between worker and work station can lead to repetitive strain injuries.
[ترجمه گوگل]عدم تطابق بین کارگر و ایستگاه کاری می تواند منجر به آسیب های فشاری مکرر شود
[ترجمه ترگمان]عدم تطابق بین کارگر و ایستگاه کار می تواند منجر به آسیب های کششی تکراری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عدم تطابق بین کارگر و ایستگاه کار می تواند منجر به آسیب های کششی تکراری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The disorder occurs when there is a mismatch between the blood of a pregnant woman and that of her baby.
[ترجمه گوگل]این اختلال زمانی رخ می دهد که بین خون یک زن باردار و خون جنین او ناهماهنگی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این اختلال زمانی رخ می دهد که یک عدم تطابق بین خون یک زن باردار و فرزند او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این اختلال زمانی رخ می دهد که یک عدم تطابق بین خون یک زن باردار و فرزند او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. To some extent there is a mismatch between teachers and health board staff in the perceived role of the health board.
[ترجمه گوگل]تا حدودی بین معلمان و کارکنان هیأت بهداشت در نقش درک شده هیأت بهداشت عدم تطابق وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تا حدودی یک عدم تطابق بین معلمان و پرسنل هییت مدیره سلامت در نقش مشاهده شده هیات بهداشت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تا حدودی یک عدم تطابق بین معلمان و پرسنل هییت مدیره سلامت در نقش مشاهده شده هیات بهداشت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Let me take one example of mismatch between individual goals and organizational objectives.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید یک مثال از عدم تطابق بین اهداف فردی و اهداف سازمانی را بیان کنم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید یک مثال از عدم تطابق بین اهداف فردی و اهداف سازمانی به دست بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید یک مثال از عدم تطابق بین اهداف فردی و اهداف سازمانی به دست بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. On paper, it was a mismatch.
[ترجمه گوگل]روی کاغذ، ناهماهنگی بود
[ترجمه ترگمان]، روی کاغذ، یه جور عدم تطابق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]، روی کاغذ، یه جور عدم تطابق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There may be a mismatch between the metre and the linguistic surface of a text.
[ترجمه گوگل]ممکن است بین متر و سطح زبانی یک متن ناهماهنگی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک عدم تطابق بین متر و سطح زبانی یک متن وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک عدم تطابق بین متر و سطح زبانی یک متن وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید