mislaid

جمله های نمونه

1. i must have mislaid my key; i can't find it
لابد کلیدم را در جای عوضی گذاشته ام ; نمی توانم آن را بیابم.

2. I seem to have mislaid my keys.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کلیدهایم را گم کرده ام
[ترجمه ترگمان] انگار کلیدهام رو گم کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I have mislaid the new magazine.
[ترجمه گوگل]من مجله جدید را به اشتباه انداختم
[ترجمه ترگمان] من اون مجله جدید رو گم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sometimes students' work does get lost or mislaid.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات کار دانش آموزان گم می شود یا به اشتباه می افتد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، دانش آموزان گم یا ناپدید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I appear to have mislaid my jumper.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جامپرم را به اشتباه انداخته ام
[ترجمه ترگمان]انگار jumper را گم کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Oh dear, I've mislaid my glasses again.
[ترجمه گوگل]عزیزم من دوباره عینکمو اشتباه زدم
[ترجمه ترگمان]اوه، خدای من، دوباره glasses را گم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I've mislaid my glasses again.
[ترجمه گوگل]دوباره عینکم را اشتباه زدم
[ترجمه ترگمان]دوباره عینکم را گم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A trail of missed connections and mislaid luggage follows these travelers.
[ترجمه گوگل]دنباله ای از اتصالات از دست رفته و چمدان های گمشده این مسافران را دنبال می کند
[ترجمه ترگمان]ردی از اتصالات از دست رفته و چمدان، این مسافران را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I seem to have mislaid all the friends who once called me Nigel.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد همه دوستانی را که زمانی مرا نایجل صدا می کردند، به اشتباه انداختم
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد همه دوستانی را که یک بار مرا نایجل صدا می کردند، گم کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our luggage was temporarily mislaid.
[ترجمه گوگل]چمدان ما موقتاً گم شده بود
[ترجمه ترگمان]چمدان ما موقتا کنار گذاشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I seem to have temporarily mislaid my keys. Have you seen them anywhere?
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد من به طور موقت کلیدهایم را اشتباه انداخته ام آیا آنها را جایی دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]به نظر میرسه من موقتا کلید هامو گم کرده م هیچ جا آن ها را دیده ای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ben mislaid the tape he needed for his English class.
[ترجمه گوگل]بن نواری را که برای کلاس انگلیسی خود نیاز داشت به اشتباه انداخت
[ترجمه ترگمان]بن نواری را که برای کلاس انگلیسی لازم داشت گم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I mislaid my purse.
[ترجمه گوگل]کیفم را اشتباه انداختم
[ترجمه ترگمان] من کیفم رو گم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why, yesterday I mislaid a sock and I simply don't care.
[ترجمه گوگل]چرا، دیروز یک جوراب را اشتباه انداختم و به سادگی اهمیتی نمی دهم
[ترجمه ترگمان]دیروز یک لنگه جوراب را گم کردم و اصلا برایم مهم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• misplaced, lost

پیشنهاد کاربران

Mislaid: put something somewhere and can't find it now
گم شده
معنی دقیقش میشه اینکه چیزی رو جایی بذاری و بعد نتونی پیداش کنی
فعل گذشته می باشد.
گم کردن، از دست دادن

بپرس