mishandling

جمله های نمونه

1. The police were accused of mishandling the investigation.
[ترجمه گوگل]پلیس متهم به سوء مدیریت در تحقیقات شد
[ترجمه ترگمان]پلیس به مدیریت نادرست تحقیقات متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Who do you blame for the mishandling of the economy?
[ترجمه گوگل]چه کسی را در مدیریت نادرست اقتصاد مقصر می دانید؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی به خاطر مدیریت بد اقتصادی مقصر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government hoped that their early mishandling of the crisis could be quietly forgotten .
[ترجمه گوگل]دولت امیدوار بود که مدیریت نادرست اولیه آنها از بحران به آرامی فراموش شود
[ترجمه ترگمان]دولت امیدوار است که مدیریت بد آن ها در این بحران به آرامی فراموش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The riots had been sparked off by police mishandling of a case, a report revealed yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز گزارشی فاش کرد که این شورش ها به دلیل برخورد نادرست پلیس با یک پرونده آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]در گزارشی که روز گذشته فاش شد، شورش ها با مدیریت بد پلیس جرقه زده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Senior Tories were particularly angry about the mishandling of Mr Major's rally at Wembley.
[ترجمه گوگل]محافظه‌کاران ارشد به‌ویژه از مدیریت نادرست تجمع آقای میجر در ومبلی عصبانی بودند
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران ارشد به خصوص در مورد سو مدیریت انتخاباتی آقای میجر در ومبلی عصبانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many failures are caused by operational mishandling and other physical problems associated with the constant mounting and dismounting of media.
[ترجمه گوگل]بسیاری از خرابی ها به دلیل سوء استفاده از عملیات و سایر مشکلات فیزیکی مرتبط با نصب و جداسازی مداوم رسانه ها ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شکست ها براثر سو مدیریت عملیاتی و دیگر مشکلات فیزیکی مرتبط با سوار شدن مداوم و پیاده کردن رسانه ها ایجاد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was arrested on suspicion of mishandling public funds.
[ترجمه گوگل]وی به ظن سوء استفاده از بودجه عمومی دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او به اتهام مدیریت نادرست بودجه های عمومی دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A Inc. (sentence dictionary), has been Baccused of mishandling church funds and committing adultery.
[ترجمه گوگل]یک Inc (فرهنگ جملات)، به سوء استفاده از بودجه کلیسا و ارتکاب زنا متهم شده است
[ترجمه ترگمان]یک فرهنگ لغت (فرهنگ لغت)، Baccused از سو مدیریت وجوه کلیسا و ارتکاب زنا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's too much continuity with the bumbling and mishandling by the previous administration. Not enough discontinuity.
[ترجمه گوگل]تداوم بیش از حد با دستپاچگی و سوء مدیریت دولت قبلی وجود دارد عدم تداوم کافی
[ترجمه ترگمان]ارتباط بسیار زیادی با the و مدیریت بد مدیریت قبلی وجود دارد به اندازه کافی ناپیوستگی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The second cause is our mishandling of the medicines and insecticides that now are available.
[ترجمه گوگل]دلیل دوم سوء استفاده ما از داروها و حشره کش هایی است که اکنون در دسترس هستند
[ترجمه ترگمان]دلیل دوم، مدیریت بد داروها و حشره کش ها است که در حال حاضر موجود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Eventually, he was accused of mishandling classified documents and stripped of his security clearance.
[ترجمه گوگل]در نهایت، او به سوء استفاده از اسناد طبقه بندی شده متهم شد و مجوز امنیتی از او سلب شد
[ترجمه ترگمان]در نهایت او متهم به مدیریت نادرست اسناد طبقه بندی شده و ترخیص از پاک سازی امنیتی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mishandling an initial crisis could kill your career.
[ترجمه گوگل]مدیریت نادرست یک بحران اولیه می تواند شغل شما را بکشد
[ترجمه ترگمان]داشتن یک بحران اولیه می تواند شغل شما را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That would have to do with the mishandling of other issues by politicians, and banks.
[ترجمه گوگل]این به سوء مدیریت سایر مسائل توسط سیاستمداران و بانک ها مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]این کار باید با مدیریت بد سایر مسائل توسط سیاستمداران و بانک ها انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Several leading citizens have lodged complaints against the city councilors for their mishandling of public money.
[ترجمه گوگل]چندین شهروند برجسته از شورای شهر به دلیل سوء استفاده از پول عمومی شکایت کرده اند
[ترجمه ترگمان]چندین شهروند پیشگام شکایت علیه اعضای شورای شهر را به خاطر مدیریت بد پول مردم تسلیم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It seems too facile to blame everything on his mishandling of the crisis.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خیلی آسان است که همه چیز را به گردن مدیریت نادرست او با بحران انداخت
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که خیلی آسان است که همه چیز را در مورد مدیریت بد او سرزنش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• poor or deliberately bad handling; cruelty; mismanagement

پیشنهاد کاربران

سوء استفاده
مدیریت نادرست
سوء مدیریت ، عدم مدیریت صحیح
عدم مدیریت صحیح/درست

بپرس