misgive

/ˌmɪˈsɡɪv//ˌmɪsˈɡɪv/

معنی: بیمناک بودن، شبهه دار کردن، ترسناک کردن
معانی دیگر: (به دل) برات شدن، احساس نگرانی کردن، دلشوره داشتن

جمله های نمونه

1. My heart misgave him about lending him the money.
[ترجمه گوگل]دلم برای قرض دادن این پول به او بد شد
[ترجمه ترگمان]قلب من به او قدرت می داد که پول را به او قرض بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her mind misgave her about her friend.
[ترجمه گوگل]ذهنش او را در مورد دوستش اشتباه می‌کرد
[ترجمه ترگمان]فکرش درباره دوستش با او حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I read the letter with a sense of misgiving.
[ترجمه گوگل]نامه را با حس تردید خواندم
[ترجمه ترگمان]با احساس تردید نامه را خواندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My only misgiving is that we might not have enough time to do the job properly.
[ترجمه گوگل]تنها تردید من این است که ممکن است زمان کافی برای انجام کار را به درستی نداشته باشیم
[ترجمه ترگمان]تنها نگرانی من این است که ممکن است زمان کافی برای انجام درست کار نداشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She eyed the distant shoreline with misgiving.
[ترجمه گوگل]او با تردید به خط ساحلی دوردست نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با تردید به ساحل دوردست نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My heart / My mind misgives me.
[ترجمه گوگل]قلبم / ذهنم از من بدش می آید
[ترجمه ترگمان]قلبم فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Slowly and with misgiving, she went down to greet the Reverend James Longley.
[ترجمه گوگل]او به آرامی و با تردید به استقبال کشیش جیمز لانگلی رفت
[ترجمه ترگمان]آهسته و با تردید به نزد کشیش جیمز Longley رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With some misgiving, I ordered a half carafe of red wine.
[ترجمه گوگل]با کمی تردید، نصف قفسه شراب قرمز سفارش دادم
[ترجمه ترگمان]با تردید مقداری شراب قرمز سفارش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One imagines with misgiving the last scene on desolate Eldey.
[ترجمه گوگل]یکی با تردید آخرین صحنه را در الدی متروک تصور می کند
[ترجمه ترگمان]یک آدم خیال می کند که آخرین صحنه در Eldey متروک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To it opposite is, consumer also holds misgive to the businessman.
[ترجمه گوگل]در مقابل آن، مصرف کننده نیز نسبت به تاجر بدبین است
[ترجمه ترگمان]در مقابل آن، مصرف کننده نیز misgive را به تاجر نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Original content gave up the misgive of ad business, commercial pattern is clear.
[ترجمه گوگل]محتوای اصلی از بی‌خطری کسب‌وکار تبلیغاتی رها شد، الگوی تجاری واضح است
[ترجمه ترگمان]محتوای اصلی misgive تجارت آگهی را ارایه داد، الگوی تجاری واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The only holdback of realizing ideal of tomorrow is the misgive of today.
[ترجمه گوگل]تنها مانع تحقق آرمان فردا، بدبینی امروز است
[ترجمه ترگمان]تنها holdback از تحقق ایده آل فردا، misgive امروز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It has conviction to living in the people of western world, but the people to broad developing country, brought deep misgive however.
[ترجمه گوگل]این اعتقاد به زندگی در مردم جهان غرب دارد، اما مردم به کشورهای در حال توسعه گسترده، نگرانی عمیقی را به همراه داشتند
[ترجمه ترگمان]این کشور به زندگی در مردم جهان غرب اعتقاد دارد، اما مردم کشورهای در حال توسعه وسیع، با این حال، misgive عمیق باخود به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nowadays, 4 nucleuses processor also expects in people and double nucleus all-pervading was set foot on in misgive road.
[ترجمه گوگل]امروزه پردازنده 4 هسته ای نیز در مردم انتظار می رود و دو هسته فراگیر پا در جاده بدبختی گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این روزها، ۴ پردازنده nucleuses نیز انتظار دارد که در افراد و هسته دو گانه همه - pervading پا در جاده misgive قرار داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیمناک بودن (فعل)
fear, misgive

شبهه دار کردن (فعل)
misgive

ترسناک کردن (فعل)
misgive

پیشنهاد کاربران

بپرس