miserly

/ˈmaɪzərli//ˈmaɪzəli/

معنی: خسیس، چشم تنگ
معانی دیگر: زفت، ژکور، لئیم، پول دوست

جمله های نمونه

1. you wrong him; he is not cruel and miserly
در حق او بی انصافی می کنی،او ظالم و خسیس نیست.

2. Being miserly with our natural resources will help us to live longer on this earth.
[ترجمه گوگل]خسیس بودن با منابع طبیعی به ما کمک می کند تا در این زمین بیشتر زندگی کنیم
[ترجمه ترگمان]خسیس بودن با منابع طبیعی ما به ما کمک خواهد کرد که بیشتر در این زمین زندگی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A miserly person rarely has any friends.
[ترجمه گوگل]یک فرد خسیس به ندرت دوستی دارد
[ترجمه ترگمان]آدم خسیسی نیست که دوست داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Silas Marner abandoned his miserly habits when Eppie came into his life.
[ترجمه گوگل]سیلاس مارنر با آمدن اپی به زندگی‌اش عادت‌های خسیس خود را کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]وقتی که Eppie وارد زندگی شد، سایلاس Marner را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A miserly father makes a prodigal son.
[ترجمه نیکو] یک پدر خسیس پسری ولخرج به بار می آورد
|
[ترجمه گوگل]پدر خسیس پسر ولخرجی می آورد
[ترجمه ترگمان]یک پدر خسیس پسر prodigal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is miserly with both his time and his money.
[ترجمه گوگل]هم با وقت و هم پولش خسیس است
[ترجمه ترگمان]او هم خسیس است و هم پولش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Being a student today with miserly grants and limited career prospects is difficult.
[ترجمه Sadaf] امروزه دانشجو بودن با کمک هزینه های ناچیز و چشم انداز شغلی محدود دشوار است.
|
[ترجمه گوگل]امروز دانشجو بودن با کمک هزینه های خسیس و چشم انداز شغلی محدود دشوار است
[ترجمه ترگمان]امروز دانش آموز بودن با کمک های بی شرمانه و چشم انداز شغلی محدود دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We were offered a miserly 4% pay rise.
[ترجمه Sadaf] به ما یک افزایش حقوق ۴ درصدی ناچیزی پیشنهاد شد.
|
[ترجمه گوگل]به ما پیشنهاد افزایش دستمزد 4 درصدی شد
[ترجمه ترگمان]ما به ما ۴ درصد افزایش قیمت داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Awarded a miserly 85% on Issue 6 on budget it's worth far, far more.
[ترجمه گوگل]با 85% خشن در شماره 6 بودجه، ارزش بسیار بسیار بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]در مورد بودجه ۶ تا ۸۵ درصد در بودجه شماره ۶ به مراتب بیش از پیش ارزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The First World's miserly materialism is enough to make any honest seeker yearn for a new alternative or age.
[ترجمه گوگل]ماتریالیسم خسیس جهان اول کافی است تا هر سالک صادقی را مشتاق بدیل یا عصر جدیدی کند
[ترجمه ترگمان]اولین مادی گرایی از جهان این است که هر جستجوگر شریف را برای یک جایگزین یا سن جدید آرزو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A miserly offer is unlikely to be accepted.
[ترجمه Sadaf] یک پیشنهاد ناچیز بعید است که پذیرفته شود.
|
[ترجمه گوگل]بعید است که یک پیشنهاد خسیس پذیرفته شود
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد miserly بعید است پذیرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dallas Stymies Kings, 5-1 Hockey: Stars play a miserly defense and score four times on power play and once short-handed.
[ترجمه گوگل]دالاس استیمیز کینگز، هاکی 5-1: ستارگان دفاع خسیسی بازی می کنند و چهار بار در پاور پلی و یک بار با دست کوتاه گل می زنند
[ترجمه ترگمان]تیم دالاس Stymies کینگز، ۵ - ۱ هاکی: ستاره ها برای نمایش قدرت دفاع می کنند و چهار بار با قدرت بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Too many customers are alienated by our miserly attitude to compensation for mistakes that we made.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشتریان با نگرش خسیس ما نسبت به جبران اشتباهاتی که مرتکب شده ایم، بیگانه شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مشتریان از رفتار miserly نسبت به جبران اشتباهاتی که مرتکب شده ایم، بیگانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nobody was more surprised than Neeld when his miserly great-uncle proved to be worth nearly £1 million, mostly in cash.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به اندازه نیلد شگفت زده نشد که عموی خسیس او تقریباً 1 میلیون پوند ارزش داشت، عمدتاً به صورت نقد
[ترجمه ترگمان]وقتی عموی بزرگ و miserly بیش از یک میلیون پوند، بیشتر به پول نقد می ارزید، هیچ کس تعجب نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Low - flush toilets and miserly showerheads mandated in 1992 produced years of consumer grumbling and disobedience.
[ترجمه گوگل]توالت های کم آب و سر دوش های خسیسی که در سال 1992 اجباری شدند، سال ها نارضایتی و نافرمانی مصرف کنندگان را به وجود آوردند
[ترجمه ترگمان]توالت ها و miserly miserly که در سال ۱۹۹۲ سفارش داده شد سال ها of مصرف کنندگان و نافرمانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He is so miserly he won't buy things he relly needs.
[ترجمه گوگل]او آنقدر خسیس است که چیزهایی را که به آن نیاز دارد نمی خرد
[ترجمه ترگمان]این قدر خسیس است که چیزهایی را که لازم دارد بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Because my man is right I am very miserly.
[ترجمه گوگل]چون مرد من درست می گوید من خیلی خسیس هستم
[ترجمه ترگمان]زیرا که حق با من است، من خسیس هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خسیس (صفت)
abject, base, ignoble, vile, stingy, miserly, mean, parsimonious, avaricious, hard, tight, penurious, base-minded, base-spirited, costive, dastard, sordid, skimpy, niggardly, ungenerous

چشم تنگ (صفت)
miserly, niggardly

انگلیسی به انگلیسی

• cheap or stingy
miserly people are very mean and hate spending money.

پیشنهاد کاربران

خسیس، صرفه جو به شکل افراطی
۱. خسیس. ناخن خشک. کنس ۲. خسیسانه ۳. ناچیز. ناقابل
مثال:
he's too miserly to leave a tip
او خسیس تر از آن است که پول را حساب کند.
💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Stingy
🔘 Miserly
🔘 Tightfisted
🔘 Parsimonious
✅ Definition:
👉 Unwilling to give or spend; not generous.
💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Miserly
🔘 Ungenerous
🔘 Close - fisted
🔘 Penny - pinching
🔘 Cheese - paring
🔘 Parsimonious
✅ Definition:
👉 Not willing to spend money or give much to others.
miserly 2 ( adj ) = ( of a quantity or amount ) too small, e. g. the prize for the winner will be a miserly �3, 500
miserly
miserly 1 ( adj ) ( maɪzərli ) =hating to spend money, e. g. My father was pretty miserly. His miserly great - uncle proved to be worth nearly �1 million.
miserly
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : misery / miser
✅️ صفت ( adjective ) : miserly / miserable
✅️ قید ( adverb ) : miserably
خساست به خرج دادن
خسیس
ناچیز، بسیار کم

بپرس