miser

/ˈmaɪzər//ˈmaɪzə/

معنی: خسیس، ادم خسیس
معانی دیگر: زفت، ژکور، گنج اندوز، دنیا دوست، تنگ چشم، مال اندوز، زراندوز، زرپرست، مال دوست، گنج آگن

جمله های نمونه

1. the miser starved his children and hoarded money
آن خسیس بچه های خود را گرسنگی می داد و پول تلنبار می کرد.

2. you can't pry money out of a miser
از خسیس با منقاش هم نمی شود پول در کشید.

3. The poor man wants much, the miser everything.
[ترجمه گوگل]بیچاره خیلی می خواهد، بخیل همه چیز
[ترجمه ترگمان]مرد بیچاره همه چیز را می خواهد، همه چیز خسیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The money the miser hoards will do him no good.
[ترجمه گوگل]پولی که بخیل احتکار می کند هیچ سودی برای او نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]پول the خسیس هیچ فایده ای برای او نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The miser gloated over his gold.
[ترجمه گوگل]بخیل از طلاهایش غرور زد
[ترجمه ترگمان]خسیس از روی طلا نگاهی به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a miser,and has penny-pinched himself out of several millions of US dollars.
[ترجمه گوگل]او یک خسیس است، و چند میلیون دلار خود را از بین برده است
[ترجمه ترگمان]او خسیس است و یک پنی هم خودش را از چند میلیون دلار آمریکا بیرون می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A miser loves gold above his life.
[ترجمه گوگل]یک بخیل بالاتر از جانش طلا را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]خسیس، طلا را در زندگی خود دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The miser was an incarnation of greed.
[ترجمه گوگل]بخیل تجسم طمع بود
[ترجمه ترگمان]خسیس مظهر طمع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The miser doesn't like to part with his money.
[ترجمه گوگل]خسیس دوست ندارد از پولش جدا شود
[ترجمه ترگمان]خسیس دوست ندارد از پول خود جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She disovered she had married a miser.
[ترجمه گوگل]او کشف کرد که با یک بخیل ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان]به بیت باخود گفت که با خسیس ازدواج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A miser worships money.
[ترجمه گوگل]خسیس پول می پرستد
[ترجمه ترگمان]خسیس پول می خواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has grown into an old miser.
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک بخیل پیر شده است
[ترجمه ترگمان]او در یک خسیس پیر رشد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My uncle was a terrible miser - he would walk in lashing rain rather than pay a bus fare.
[ترجمه گوگل]عمویم خسیس وحشتناکی بود - به جای پرداخت کرایه اتوبوس زیر باران شدید راه می رفت
[ترجمه ترگمان]عموی من خیلی خسیس بود - او ترجیح می داد در باران با باران راه برود تا کرایه اتوبوس را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Henry was not the miser which later historians have labelled him.
[ترجمه گوگل]هنری آن خسیسی نبود که مورخان بعدی به او برچسب زدند
[ترجمه ترگمان]هنری مرد خسیس نبود که بعدها historians روی آن نوشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A typical miser, he hid his money in the house in various places.
[ترجمه گوگل]او که یک خسیس معمولی بود، پول خود را در خانه در جاهای مختلف پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]خسیس، پول خود را در این خانه در جاه ای مختلف پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خسیس (اسم)
clam, miser, moneybags, skinflint, tightwad, curmudgeon

ادم خسیس (اسم)
miser, curmudgeon, niggard, save-all

تخصصی

[زمین شناسی] مته لوله ای

انگلیسی به انگلیسی

• person who is overly frugal, penny pincher, cheapskate, scrooge, one who is stingy with money and is miserable
a miser is a person who enjoys saving money and hates spending it; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

خسیس .
فردی است که برای احتکار پول یا سایر اموال، از خرج کردن اکراه می کند و گاه به حدی می رسد که حتی از امکانات اولیه و برخی نیازها چشم پوشی می کند.
ریدم دهنت ا. ک با این حجم از خساستت یه کبریتم واس شرکت نمیخری مردک خسیس سفت!! ( خالی کردن خشم سالمم روی صابکار حرومزاده ی گنگ بنگ زاده م! ) .
...
[مشاهده متن کامل]

شامگاهتان نیک باد.

miser ( n ) ( maɪzər ) =a person who loves money and hates spending it, e. g. A typical miser, he hid his money in the house in various places
miser
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : misery / miser
✅️ صفت ( adjective ) : miserly / miserable
✅️ قید ( adverb ) : miserably
ناتوان
محتکر

بپرس