misdeed

/ˈmɪˈsdiːd//ˌmɪsˈdiːd/

معنی: گناه، جرم، بزه، بدکرداری، خلاف، بد رفتاری، سوء عمل
معانی دیگر: کار بد، ناشایسته، عمل قبیح، زشتکاری

جمله های نمونه

1. He was scourged by the memory of his misdeeds.
[ترجمه گوگل]او با یادآوری اعمال ناشایستش تازیانه خورد
[ترجمه ترگمان]از یاد misdeeds گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The president brazened out his misdeeds.
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور بداخلاقی‌های خود را آشکار کرد
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور misdeeds رو از دست داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He will have to answer for his misdeeds in a court of law.
[ترجمه گوگل]او باید پاسخگوی تخلفات خود در دادگاه باشد
[ترجمه ترگمان]او باید به سزای عملش در دادگاه قانون پاسخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The enquiry dug deeper into the alleged financial misdeeds of his government.
[ترجمه گوگل]این تحقیق بیشتر به تخلفات مالی ادعایی دولت وی پرداخت
[ترجمه ترگمان]تحقیق درباره سو رفتار مالی دولت وی عمیق تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's been making up for her past misdeeds by doing a lot of voluntary work.
[ترجمه گوگل]او با انجام کارهای داوطلبانه زیاد، اشتباهات گذشته خود را جبران می کند
[ترجمه ترگمان]او کاره ای داوطلبانه گذشته را با انجام دادن کاره ای داوطلبانه انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He now repents of his past misdeeds.
[ترجمه گوگل]او اکنون از اعمال ناشایست گذشته خود توبه می کند
[ترجمه ترگمان]او اکنون از خطاهای گذشته خود پشیمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An owner's anger at some feline misdeed usually involves harsh tones and fixed staring.
[ترجمه گوگل]عصبانیت مالک از برخی از رفتارهای نادرست گربه معمولاً شامل لحن های خشن و خیره شدن ثابت است
[ترجمه ترگمان]خشم صاحب یک گربه در یک گربه، معمولا شامل لحن تند و خیره شدن ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another 60,000 had been punished for misdeeds but retained their party membership, while a further 120,000 were still under investigation.
[ترجمه گوگل]60000 نفر دیگر به دلیل اعمال ناشایست مجازات شدند، اما عضویت خود در حزب را حفظ کردند، در حالی که 120000 نفر دیگر هنوز تحت تحقیق بودند
[ترجمه ترگمان]۶۰،۰۰۰ نفر دیگر برای سو رفتار مجازات شدند، اما عضویت در حزب خود را حفظ کردند، در حالی که ۱۲۰،۰۰۰ تن دیگر هنوز تحت بازجویی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If the person's heart was heavy with misdeeds, the Devourer would consume the victim and they would never find peace.
[ترجمه گوگل]اگر دل آدمی از بدکاری سنگین می شد، خورنده قربانی را می خورد و هرگز آرامش نمی یافت
[ترجمه ترگمان]اگر قلب فرد از misdeeds سنگین بود، devourer قربانی را مصرف می کردند و هرگز صلح را پیدا نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the country paid for his misdeeds.
[ترجمه گوگل]اما کشور تاوان بدعهدی های او را پرداخت
[ترجمه ترگمان]اما این کشور برای گناهان او پول می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A congressional committee is investigating the department's misdeeds.
[ترجمه گوگل]یک کمیته کنگره در حال بررسی تخلفات این وزارتخانه است
[ترجمه ترگمان]یک کمیته کنگره در حال تحقیق درباره جرایم این بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Too often they ignore misdeeds and then protest when the media points them out.
[ترجمه گوگل]اغلب آنها اعمال نادرست را نادیده می گیرند و وقتی رسانه ها به آنها اشاره می کنند اعتراض می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب آن ها misdeeds را نادیده می گیرند و سپس هنگامی که رسانه ها به آن ها اشاره می کنند، اعتراض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was to blame in part for this misdeed.
[ترجمه گوگل]من تا حدودی مقصر این کار اشتباه بودم
[ترجمه ترگمان]تقصیر من بود که به خاطر این کار مقصر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't ever think sin is only a minor misdeed or an occasional outburst of wrongdoing.
[ترجمه گوگل]هرگز فکر نکنید که گناه فقط یک اشتباه جزئی یا یک فوران گاه به گاه اشتباه است
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت فکر نکنید گناه فقط یک گناه کوچک و یا یک عصیان گاه به گاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گناه (اسم)
offense, blame, transgression, fault, sin, guilt, crime, vice, misdeed, delict, misdemeanor

جرم (اسم)
mass, body, guilt, crime, misdeed, delict

بزه (اسم)
offense, sin, guilt, crime, misdeed, felony, misdemeanor

بدکرداری (اسم)
depravity, misdeed, malfeasance

خلاف (اسم)
foul, lie, misdeed, wrongdoing

بد رفتاری (اسم)
misuse, ill use, ill usage, misdeed, misconduct, misbehavior, ill-treatment

سوء عمل (اسم)
misdeed, malfunction

انگلیسی به انگلیسی

• bad deed, criminal act
a misdeed is a bad or evil act; a formal word.

پیشنهاد کاربران

A misdeed is an action that is considered morally or socially wrong. It implies a violation of accepted norms or standards of behavior.
عمل ناشایست/ عملی که از نظر اخلاقی یا اجتماعی نادرست تلقی شود.
...
[مشاهده متن کامل]

این به معنای نقض هنجارها یا استانداردهای رفتاری پذیرفته شده است.
مثال؛
He admitted to his misdeeds and apologized for his actions.
A parent might say to a child, “Stealing is a misdeed and is not acceptable. ”
In a discussion about ethics, someone might argue, “Integrity means avoiding misdeeds and doing what is right. ”

گمراهی
تخلف
سوسابقه

بپرس